یادداشت حــدیث کریمی
1404/3/1

وقتی دیدم روایت این جلد به بک سپرده شده، با خودم گفتم: "بالاخره! شاید بک رو درک کنم!." اما دریغ که این اتفاق نیفتاد. از همان صفحات اول، دیالوگها و رفتارهای بک برایم غیرقابل باور و تصنعی به نظر میرسید. بیشتر شبیه به عروسکی بود که نویسنده نخهایش را به زور تکان میداد. چهارپنجم کتاب را با بیحوصلگی ورق میزدم، در حالی که انتظار داشتم از همان ابتدا درگیر ماجراهای هیجانانگیز شوم. دارن شان که در جلدهای قبلی استاد رقم زدن اتفاقات جذاب بود، اینجا تا صفحه 250 کتاب، تقریباً هیچ عنصر جذابی را وارد داستان نکرده بود. فقط در همان پنجاه صفحه پایانی بود که انگار نویسنده یادش افتاده دارد کتابی از مجموعه "نبرد با شیاطین" مینویسد! تنها نقطه روشن این جلد، همان بخش پایانی بود که توانست فضاسازی مناسبی برای جلدهای بعدی انجام دهد.
(0/1000)
حــدیث کریمی
4 روز پیش
0