یادداشت ZhrZlf

ZhrZlf

ZhrZlf

3 روز پیش

        در این روز های عجیب شروع کردم به خواندن رمانی. رمانی از جنس مقاومت...
تمام فکر و ذهنم این روز ها پی فداکاری رزمنده هایی که از خانواده شون زدن برای مقاومت... 

وقتی در مورد پیشی گرفتن اسرائیل فکر می کنم دلم می سوزد برای این پیروزی خفت بار 
وقتی منطقی فکر میکنی:
عادلانه است که توی یک جنگ، رقابت، با مهارت هات، قدرتت، توانت طرف مقابل رو شکست بدی 
این پیروزی عادلانه هست... همه اینو خوب می دونیم 
اون پیروزی که از سر ناچاری میخوای به دستش بیاری، شکست طرف مقابل از راه خانواده شه از راه عزیزانش
چه قدر حقیرانه هست که نیرو های اسرائیل دست آخر نیرو های مقاومت رو از این طریق شکست میدن...
تهدید زن و بچه طرف؛ آخه فکر کردی خیلی قدرتمندی اینجوری تهدید میکنی؟! 
اونی قوی که با مهارت هاش طرف مقابل رو به زانو در میاره!!!

یاد ماجرای عاشورا میوفتم 
یاد شکست حقیرانه یزید و اطرافیانش 
چه قدر این دو داستان شبیه همه 
یزید چه قدر به این پیروزی میباله در حالی که این پیروزی نیست، چیزی بیش از خفت و خواری نیست!
چه قدر این خفت و خواری صحبت برای گفتن داره!

این بود برداشت و حسی که من بعد از خواندن کتاب داشتم....
      
3

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.