یادداشت آروشا دهقان
1401/12/14
نام کتاب رو که میبینی تصور میکنی قراره داستان زنی به این نام رو بخونی اما واقعیت اینه که پانتهآ خانم فقط بخش کوچکی از این کتابه؛ شاید در حد همون 42 صفحه. پانصد صفحهی باقی مانده داستان زندگی کسیه که همهی ما، حتی اگر نشناسیمش، دستکم نامش رو شنیدیم؛ کورش بزرگ. ماجرا از جایی آغاز میشه که آستیاگ (شاه ماد/ پدربزرگ کورش) خواب میبینه که از شکم دخترش ماندانا درخت تاکی بیرون میاد و سایهش تمام جهان رو میپوشونه. پیشگوها میگن که فرزند ماندانا قراره پادشاهی تو رو بگیره. پس آستیاگ دخترش را به ازدواج کمبوجیهی پارسی درمیاره و او رو از سرزمین ماد دور میکنه. زمانی هم که پسر ماندانا به دنیا میاد به وزیرش هارپاگ دستور میده او رو بکشه تا خطر از تاج و تختش دور بشه اما زهی خیال باطل! هارپاگ سرپیچی میکنه و کورش پنهان از چشم پدربزرگ، در خانوادهی یک چوپان بزرگ میشه. خب! تا همینجا بسه. اگر دوست دارید زندگی کورش رو همراه با ظرافتهای داستانی بخونید بهتره برید سراغ این کتاب. هم کورش رو کشف کنید، هم یک داستان جذاب بخونید و هم ببنید نقش پانتهآ که اسمش به این بزرگی روی جلد رفته چی بوده. پایهی این داستان، نوشتههای تاریخ هرودوته. قطعا ظرافتهایی هم داره. بخش تخیلی هم که اصلا اساس رمان تاریخیه ولی «پانتهآ» یکی از معدود رمانهای فواد فاروقیه که نویسنده تا حد قابل قبولی حداقل به یک منبع وفادار بوده (کاری ندارم که اون منبع چقدر تاریخیه و چقدر داستانسرایی). 😊 و توصیهی همیشگی من: رمان تاریخی قراره شما رو به تاریخ علاقهمند کنه اما سند و منبع نیست. اگر خواندید و خوشتون اومد حتما حتما حتما برید سراغ منابع مربوط به اون موضوع و ببینید چقدرش مستنده. شک نکنید که منابع شما رو به وجد میارن و اون موقعست که میفهمید تاریخ چقدر جذابه.
(0/1000)
آروشا دهقان
1402/1/25
0