یادداشت یزدان زینال زاده

        اول اینکه فهمیدم این کتاب LGBT داره و الهام گرفته شده از داستان (سقوط خانه آشر) هستش، خیلی برام جالب شد. من تا به حال، نه کتاب های آلن پو رو خونده بودم و نه کتابای LGBT.
جاهایی که شخصیت الکس ایستون با انگس یا مدلین صحبت می کرد، بیشتر از بقیه صحبت ها بهم چسبید.
رودریک رو اصلا نمی شد فهمید که به نظرم برای کسی که بیماری اعصاب داره، همچین چیزی طبیعیه.
دنتون واقعا نشون نمی داد پزشکه(فقط ادا درمی آورد)
خانم پاتر با دانسته هایی که بلد بود، بعضی اوقات زیادی رو اعصاب راه می رفت، اما در آخر، نجات دهنده تمام شخصیت ها شد.
من به نوبه خودم انتظار یه پایان نسبتا شاد رو داشتم، و هرگز انتظار نداشتم که رودریک و مدلین بمیرند. و همچنین مطمئن شدم که همیشه باید در مواجهه با قارچ ها، از سالم بودن و سمی نبودن آنها آگاه شوم😉
      

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.