یادداشت سَمی

سَمی

سَمی

1404/4/8

        آقای گالیادکین کهتر، همین که پالتویش را پوشید، نگاه تمسخر آمیزی به آقای گالیادکین مهتر انداخت و با بی حیایی آشکارا به ریشش خندید و بعد، با گستاخی ذاتی اش، نگاهی به دور و بر خود کرد و سرانجام شتابان به راه افتاد و لابد به قصد کسب محبوبیت و دلجویی، به یکی چیزی می گفت، در گوش دیگری محرمانه نجوا می کرد، برای سومی دُمی می جنباند ودل چهارمی را با لبخندی به دست می آورد یا دست آن یکی را می فشرد و بعد عاقبت با چالاکی و نشاط از پلکان فرو شتابید...
#همزاد
#فیودور_داستایفسکی 
#ترجمه #سروش_حبیبی
      

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.