یادداشت ملیکا خوشنژاد
1402/1/9
آنطور که من فهمیدم حرف اصلی این کتاب این است که دلیل زیربنایی اصلی شکاف میان ملتهای مختلف و دلایل فقر و ثروتشان نهادهای سیاسیشان است که ارتباط تنگاتنگی با نهادهای اقتصادی دارند. نهادهای سیاسی استعماری که در آنها فرادستان تمام قدرت و ثروت رو در دست دارند، حتی اگر در کوتاهمدت رشدی داشته باشن از نظر نویسندههای کتاب ناگزیر یه جایی از رشد بازمیمونن چون نهاد اقتصادی فراگیر نمیتونه روی مبنایی استعماری قرار بگیره و رشد کنه. در نتیجه مهمتر از اقتصاد و برنامههای اقتصادی یک دولت برای رشد، نهادهای سیاسی زیربناییش مهماند که اگر فراگیر نباشن ناگزیر اون ملت شکست میخوره. من با این ادعا تا حد زیادی موافقم و فکر میکنم کتاب هم در نشان دادن استدلالهاش برای این نظریه موفق بوده اما مشکلم با کتاب اینه که این ادعا رو در همون مقدمه مطرح میکنه و مابقی کتاب پر از مثالهای تاریخی و سیاسی برای اثبات این ادعاست که گاه زیادی و طولانی بودن بخشها و مثالهای مختلف خوندن کتاب رو خیلی خستهکننده میکرد. انگار مدام همین ادعا به شکلهای مختلف تکرار میشد و آخر کتاب واقعاً دیگه کلافه شده بودم از این همه تکرار. اما شاید ضرورت داشته این همه مثال آوردن برای مستحکم کردن نظریه.
25
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.