یادداشت فهیمه حدیدی
1403/4/12
با کتاب راه می افتی و خیلی طول نمی کشد که میبینی وسط جنگل هستی، چشمت به آزادی در توزلا است و توی جیبت فقط و فقط یک شکلات داری ! شکلاتی که برایت شانس و زندگی می آورد.بافت روایت خیلی خوب و جزئی است و خوب توی ذهن می نشیند. مردانی که پس از مدت طولانی محاصره و در گریز از فاجعه کشتار به مسیر جنگلی و پر مخاطره ای پناه آورده اند تا به آزادی برسند. با دست های خالی ، شکم های خالی تر و چشمانی با ته مایه های امید... آسیب دیده از هیولای جنگ . آن هایی فرصت یافتند زنده باشند که تسلیم نشوند! پ،ن : سازمان ملل با این تاریخ مستند از نا کارآمدی ها و کمک های مضحکانه اش چه می کند؟!
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.