یادداشت امیر امامی
6 روز پیش
کتاب جستاری است درباره سعادت که در قالب گفتگوی شخصیتها شکل گرفته است. شاهزاده حبشه، راسلاس، به همراه پیر فرزانه، ایلماک، و خواهرش و ندیمهٔ خواهرش (که این دو از میانههای داستان شخصیتی سخنگو مییابند) از قرنطینهٔ شاهزادگی یا حبسی کامروایانه میگریزند و در جستجوی خوشبختی راهی قاهره میشوند. در این میان مانند گفتارهای یونانی و به شیوهٔ سایر آثار کلاسیسیزم با نظر به یونان باستان، گفتگوها پیشبرندهٔ بحثهای فلسفی دربارهٔ معنای زندگی و سعادت است. « خرد » و تکیه بر آن هم با توجه به همان تبعیت از دوران کلاسیسیزم نقش ویژهای در گفتگوها دارد. درواقع، راسلاس، در آرمانشهری برساخته، دچار ملال میشود و در جستجوی خود به ایلماک میرسد و با فرار از این آرمانشهر ملال، به یافتن سعادت روی میآورد. با جوانان همنشین میشود و آنان را در سبکساری مییابد؛ به آموزگار اخلاقی میرسد که روز بعد در سوگ دختر خود هرآنچه سفارش میکرد کنار مینهد و زندگی چوپانان را پر از حسادت و نادانی درمییابد؛ ثروت را در بیم قدرتمندان میبیند و زاهدی کرانهجسته را زیارت میکند که از ریاضت خود ناشاد و ملول است؛ فیلسوفی که راز سعادت را در هماهنگی با طبیعت میداند، نمیتواند اندیشهٔ خود را بهخوبی تبیین کند و به همین ترتیب داستان با پایانی نسبتاً باز به انجام میرسد و به نظر میرسد نگاه مذهبی جانسون در تعریفات زاهدانهٔ پایانی کتاب از سعادت موثر است. باری، این فرهنگنویس انگلیسی در این (بهگفتهٔ مترجم) یگانه اثر داستانی خود، با دایرهٔ واژگانی وسیع و توانایی در استدلال میتواند خواننده را تا پایان همراه خود سازد، بهشرطی که خواننده از احتجاجات یونانیمآبانه و فیلسوفشکل دربارهٔ سعادت خسته نشود و به بحث علاقه داشته باشد. جانبداری پایانی کتاب از زندگی زاهدانه سبب آن شد که امتیاز کمتری بدان دهم وگرنه ترجمهٔ مترجم (مهبد ایرانیطلب) بسیار خوب و دقیق و همراه با تلاش در برگردان ظریف مفاهیم به نظر میرسد.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.