یادداشت maedeh
1402/6/31
داستان های کتاب همگی نمودی از یک جامعه اند ، جامعه ای که بین دین و انسانیت گیر کرده. سه تار شکسته، لاک های ناخنی که پاک شد ، پسرکی که رها شد ، بچه ای که مرد همگی نشانی از تعصباتی که برای سرکوب انسانیت و غرق شدن در فرعیات و شرعیات اند . داستان «بچه مردم» ، «لاک صورتی» و «گناه» محدودیت و رنج زنان رو در جامعه سنتی برجسته میکنه. «آرزوی قدرت» و «زندگی که گریخت» به فقر میپردازه. «سه تار» نقدی وارد میکنه به افرادی که با دین کاسبی میکنند و حکم صادر میکنند. «وسواس» و «آفتاب لب بام» هم نقدی به افراد متدین که مناسک دینی برای اونا وسواس گونه شده . و به صورت کلی درون مایه کتاب نقدی به خرافات، مذهب زدگی،فقراقتصادی ، فقر فرهنگی ، روزمرگی و عقب ماندگی اجتماعی . جلال توی نوشتن معضلات اخلاقی و اجتماعی خیلی خوبه((:
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.