یادداشت خسروشاهی
1401/10/21
0.0
1
این از اون دسته کتاباییه که به سختی میتونی تا آخر تمومش کنی. در واقع گزارشهای شخصی روزانه ارنستو چگوارا از زمان ورودش به بولیوی و سازمان دادن نیروهای چریکیِ به اصطلاح آزادیبخش بولیویه که بعد از مرگ چگوارا به دست فیدل کاسترو رسیده. اینکه میگم به اصطلاح، دلیلش اینه که از گزارشها معلوم نمیشه این ارتش چریکی چند نفر هستن؛ دائماً زیاد و کم میشن و سازماندهی خاصی ندارن و چگوارا نسبت به بعضی از اونها حتی بی اعتماده. گزارش با ریتم یکنواخت و ملال آوری تا آخر ادامه پیدا میکنه. این نسخه که به دست من رسید چاپ دوم سال ۸۷ و چاپ اولش برمیگرده به سی سال قبل از اون یعنی سال ۵۸. قسمت زیادی بیش از چهل صفحه به مقدمه فیدل کاسترو اختصاص داره با عنوان «پیشگفتار لازم». کاسترو در این مقدمه در باره امپریالیسم و کاپیتالیسم و لزوم اتحاد تودهها و انقلاب کوبا و .... خلاصه مانیفستی از جنبشهای مارکسیستی صحبت کرده که با توجه به جو حاکم بر فضای سیاسی و ایدئولوژیک سال ۵۸ قطعاً مخاطبای پرشماری داشته؛ اما امروز بعد از گذشت بیش از چهل سال از اون شعارها و آرمانها، خوندنش برای مخاطبِ شعار زده و تبلیغات زده، بسیار ملال آوره. این کتاب با توجه به ثبت روزانه وقایع با ذکر تاریخ و آمار، بیشتر محققین و پژوهشگران رو راضی میکنه. لااقل برای من که علاقه شدیدی به خاطرات فرماندهان جنگی دارم، به شدت خسته کننده و یکنواخت بود. یعنی انتظار بار دراماتیک و ظرافت نوشتاری ازش نداشته باشید. کتاب از نظر چاپ و مواد به کار رفته هم به چهل سال قبل تعلق داره چون از کاغذ پارس ایرانی (زرد و ضخیم مثل مقوا) و حروفچینیِ سُربی با همون ویژگیهای بصری خاصش ساخته شده؛ از این جهت میشه گفت نوستالژیکه.
19
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.