یادداشت
1402/6/4
4.3
44
#کتاب_خواندم #سایهی_باد میخواستم راجع به این کتاب اصلاً چیزی ننویسم اما بههرحال چون وقت گذاشتهام و کتاب را خواندهام فکر کردم بد نیست یادداشت کوتاهی راجع بهش بنویسم. *سایهی باد* رمان ماجراجویانه و معمایی جالب و خواندنی بود؛ از آنها که وقتی دستت میگیری دیگر زمین نمیگذاریش. پسر نوجوانی که داستان زندگیاش را از ۱۱ سالگی تا ۱۸ سالگی و بعد در میانسالی تعریف میکند، قهرمان قصهی ماست. ماجراهای اسرارآمیزی که یکی پس از دیگری اتفاق میافتد و خواننده را میخکوب میکند، عامل اصلی جلو بردن رمان است. ماجراهای داستان در اسپانیای زمان جنگ داخلی و دوران حکومت ژنرال فرانکو میگذرد. زمانی که آشوب و ترور و وحشت بر جامعه حکمفرماست و مردم در ابراز عقیده آزاد نیستند. تمام ماجراها با یک کتاب آغاز میشود. *دنیل* به همراه پدرش سر از یک گورستان کتاب درمیآورد و آنجا کتاب سایهی باد را پیدا میکند. نویسندهی کتاب آدم مرموزی بوده که زندگیاش در هالهای از ابهام قرار دارد. بهمحض اینکه کتاب در دستان دنیل قرار میگیرد، ماجراهای عجیب و غریب و حوادث خطرناکی برایش اتفاق میافتد که نیاز به رمزگشایی دارد. دنیل مانند یک کارآگاه وظیفهشناس و کنجکاو به کندوکاو گذشته و رازهای زندگی نویسندهی کتاب میپردازد اما خودش هم درگیر ماجراهای خطرناکی میشود. داستان آنقدر نفسگیر هست که تا آخرین صفحه را با تپش قلب بخوانی. نویسنده زاویهی دید را طوری انتخاب کرده که تو از بسیاری از اتفاقات بیخبر هستی و بهتدریج سر از معماها درمیآوری. گاهی حرفهایی فلسفی از زبان فِرمین در داستان ادا میشود اما درنهایت اگر از من بپرسند پیام رمان چه بود؟ من شخصاً پاسخ خاصی ندارم. نکتهی مهم: با اینکه قهرمان داستان نوجوان است، کتاب را مناسب نوجوان نمیدانم.
1
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.