یادداشت مجتبی بنی‌اسدی

چتربازی در امواج: با اقتباس از زندگی نامه شهید جواد شاعری
        بله، شهید جواد شاعری را هم شناختم با کتاب «چتربازی در امواج». ولی فقط می‌خواندم که تمام شود. شخصیتِ جواد شاعری می‌توانست جذاب‌تر پرداخته شود. در شناسنامه کتاب، «داستان‌های فارسی» قید شده بود. من همیشه طرفدار زندگی‌نامه‌های داستانی هستم. ولی کاش خاطرات شهید نوشته شده بود. نه داستان بود نه خاطره‌نگاری. زیرعنوان کتاب «با اقتباسی از زندگی‌نامه شهید جواد شاعری» آمده بود، ولی داستان، داستانی که من بپسندم نبود.
- از بس اسامی توی کتاب ۱۴۰ صفحه‌ای، زیاد بودند که دیگر نمی‌شد از هم تمیزشان داد. خیلی زیاد. خیلی‌ها فقط و فقط اسم؛ نه معرفی‌ای، نه استفاده‌ای در داستان.
- نثر داستان، نثری که داستان روایت کند نبود. یک دانای کلی که کلی آدم می‌شناخت و ازشان اسم می‌برد فقط‌.
- کجاها سمت‌وسوی داستانی می‌گرفت؛ وقتی آن اسامی کنار می‌رفتند و نویسنده زوم می‌کرد روی شخصیت اصلی شهید و فقط داستان او را پیش می‌برد. خصوصا قبل از حضورش در آخرین عملیات. از معدود نقاط زندگی جواد شاعری بود که نویسنده داشت شخصیت را می‌ساخت.
- احساسی‌ترین لحظه کتاب، لحظه دریافت خبر شهادت بود. نویسنده مقدمه‌چینی کرد که خانه در چه حال است و مادر و خواهر و برادر چکار می‌کنند. اما نویسنده در عین ناباوری خبر شهادت را به خانه نیاورد! گریزی زده شد و رفت تا وقتی که خانواده شهید رفتند دیدن جنازه شهید.

من فقط اسم محمدعلی گودینی را زیاد شنیده بودم و نخوانده بودم ازش. و متاسفانه با کتاب خوبی از او شروع نکردم و احتمالا اولین‌ و آخرین کتابی بود که از گودینی خواندم.
      
13

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.