یادداشت حنانه علی اکبری
1403/8/3
3.4
34
این کتاب یک داستان بلند یا «نوولا» است که در آثار ایرانی به این نوع نگارش «هزاردستان» گفته میشه و در واقع درنگی است بین رمان و داستان کوتاه. در این کتاب روایت یک خانواده چهار نفره از زبان پسر کوچک خانواده در شمال ایران و در همسایگی دریا روایت میشه. در طول کتاب به خوبی به جزئیات پرداخته میشه و این نکته من رو واقعا به وجد آورد. شروع و پایانبندی عالی داشت و همچنین نوع روایت در دو سال مختلف به خوبی انجام شده بود. چندین مورد از این کتاب توجهم رو جلب کرد: 1) داستان بدیع و نگاه جدید نویسنده 2)شروع و پایان دقیق و درست 3) توجه به نکات ریز مثل نارنجی بودن پنجره ها و نارنجی شدن انگشت از روغن غذا یا پیراهن پدر که مادر از آن به عنوان لته استفاده میکنه: «تیشرت یقه دار کرم که روی سینه اش دو تا خط پهن سرمه ای داشت که از وسط شان یک خط نازک سیاه رد شده بود.» 4) برقرار کردن ارتباط بین اتفاقات مثل برگشتن پدر از چین و برگشتن از قبر به خاطر سیل ( جسد که از خاک بیرون آمده)
0
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.