یادداشت عطیه عیاردولابی

        از اولگا توکارچوک قبلا کتاب "بر استخوان‌های مردگان" رو خونده بودم و فضای سرد و اساطیریش رو خیلی دوست داشتم. کتابی نسبتا طولانی که علیرغم سختی خواندن در طاقچه تا آخر همراهش شدم.
این کتاب برخلاف قبلی کوتاه بود. البته "بچه‌های سبز" در واقع داستانی کوتاه از یک مجموعه با عنوان "داستان‌های عجیب و غریب" بوده که ظاهرا فقط این یکی ترجمه شده.
بچه‌های سبز روایت گیاه شناس و پزشکی فرانسوی در قرن هفدهم میلادیه که برای مدتی ملازم و پزشک مخصوص پادشاه لهستان میشه. در اروپای جنگ‌زده اون‌روزها همراه پادشاه به سفری میره و در روستایی دورافتاده به خاطر جراحت مجبور به ماندگاری میشه. در این سفر دو کودک عجیب با پوست سبزرنگ پیدا میکنن که همه ما همراه جناب پزشک دنبال کشف خاستگاه اونها هستیم. 
توکارچوک به بهانه این داستان عجیب و به ظاهر افسانه‌ای از رابطه انسان و طبیعت میگه و این گفتن در حال و هوایی اساطیری رخ میده. با داستانی که از دختر سبز تعریف می‌کنه و کشمکشی که پزشک با خودش داره جایی برای شک کردن باقی نمی‌گذاره و ما رو وادار می‌کنه این داستان رو باور کنیم.

خیلی جالبه که مسئله بچه‌های سبز زاییده خیال توکارچوک نیست. در قرن ۱۲، سر و کله دو بچه - دختر و پسر- در دهکده وولپیت انگلستان پیدا میشه که پوستی سبز داشتن، به زبانی متفاوت حرف می‌زدن و فقط گیاهان خام می‌خوردن. پسربچه بعد از مدتی می‌میره اما دختر زنده می‌مونه و زبان انگلیسی یاد می‌گیره و از خاستگاهش میگه. همه اینها شبیه بچه‌های سبز توکارچوک هستن با این تفاوت که دختر داستان از دنیایی به مراتب جذاب‌تر از اون روایت انگلیسی تعریف می‌کنه. دنیایی که اونقدر خواستنی بوده که همه بچه‌های دهکده لهستانی تصمیم به ترک خانواده می‌گیرن تا به انسان‌های سبز بپیوندن.

این داستان کوتاه علاوه بر بازخوانی بخشی از تاریخ اروپا و افسانه‌ای قدیمی، به رفتار خودبرتربین اروپایی‌ها و خودمرکزپنداری اونها طعنه‌ای تیز زده. پزشک فرانسوی نماینده این گروه خودمحوره که با تکیه بر علم و منطق و برتری‌های مادی فکر می‌کنه بر همه چیز احاطه داره و یا می‌تونه مسلط بشه. دیگری و غیر رو وسیله‌ای برای کسب تجربه و پیشرفت علمی می‌دونه و هر چیز متفاوتی رو غیرممکن یا افسانه خطاب می‌کنه. در حالی که دستیار آسیب‌دیده‌اش از جنگ‌، به راحتی غیر و دیگری رو می‌پذیره، با او ارتباط می‌گیره و حتی دنیای جدید رو به دنیا فعلی خودش ترجیح میده. شاید این دستیار نمونه افرادیه که به جای پیروی از خوی استعمارگری غربی‌ها ترجیح میدن دنیاهای دیگه رو با همون ویژگی‌هایی که داره بپذیرن.


پ.ن: دیدم چند نفر به ترجمه کتاب ایراد گرفته بودن. عجیبه! چون واقعا ترجمه خوبی داشت و حتی سبک کلامی کمابیش شبیه سفرنامه‌های قاجاری و صفوی خودمون داشت که از نظر زمانی هم جفت و جور بود. انتخاب کلمات، جمله‌بندی و حفظ روح کلاسیک داستان همه به خوبی انجام شده بود.
      
3

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.