یادداشت یوتاب
3 روز پیش
دیزی جونز و گروه شش - دیزی جونز در خانواده ای عالی با امکانات فراوان بزرگ شده ی است آنجلس است و خیلی تنهاست پس تصمیم میگیرد زندگی جدیدی را شروع کند گروه برادران دان بدنبال رویای بزرگ بهترین گروه راک دنیا هستند و از هیچی شروع میکنند... - پ.ن. اصلاً خلاصه ی خوبی ارائه ندادم اما.. - نقاط ضعف : کاش کتاب جزئیات بیشتری داشت من نصف قضایا رو توی سریال فهمیدم و این خیلی ناراحتم کرد.. میدونید سریال و کتاب کلیات یکسانی دارند ولی جزئیات بشدت متفاوت توی سریال یه شخصیت به کلی حذف شده! اما روند داستانی سریال به قولی اسپایسی تر یا همون جذابیت بیشتری داشت اما باز کتاب یسری پیچش داستانی هوایی داشت که توی سریال کم رنگ شده بود... توی سریال دست کاری های بیجا بدرد نخوری انجام داده بودن که خوشم اصلاً نیومد ورژن داستانی کتاب اصلاً رابطه ی دیزی و بیلی حس نمیشد کتاب نمی دونم حس میشد اما نه اونطور که تو سریال به تصویر کشیده یا مثلاً دیوونگی های دیزی توی سریال قابل لمس تر بود نمی دونم شاید چون سبک نوشتاری کتاب مشکلاتی داشت اینکه بقیه بیان بگن که چرا گروه از هم پاشید احساسات توی سریال توی چهره ی بازیگرا میشد دید اما توی کتاب بیشتر شبیه قضاوت بودند و یا اصلاً صورت ها رو تفسیر نمی کردن - نقاط مثبت موضوع کتاب و سبک نوشتاری کتاب که متفاوته اما سبک نوشتاری همونقدر که منفی مثبتم هست .. شخصیت پردازی هاذهنی بودن اما خدای من خیلی خوب بودن یسری از درام بازی های سریال تو کتاب نبود و این خیلی عالیههه چون ببینید شما خودتون مخاطب هستین اگه همش بخواین تو کل کتاب غصه بخورین اعصاب خوردی میگیرین بهترین لحظات کتاب وقتایی بودن که بیلی و دیزی اعتراف میکردم اینطوری: فکرش رو بکن چاره جز اینکه عاشقش بشم رو نداشتم .. دیزی نهایت درد بود کلا شخصیتش منو یاد آلاسکا در جستجوی آلاسکا می انداخت رها خیلی خیلی رها و شکسته یجایی تو سریال هست دیزی به بیلی میگه من نمی خوام شکسته باشم و رها میکنه همه چیز رو که آرزوش رو داشت بیلی و دیزی نمی دونم هم مثل هم بودن هم نبودن توی کتاب نقطه ی عطف آهنگ حسرتم رو بخور بود که توی سریال خوب نشون داده نشده بود و زن دست نیافتنی که میگه اون مثل شن از لایه انگشت هات سر می خوره .. خیلی خیلی کتاب غم داشت اما گریه نکردم شخصیت کامیلا اون یه نماد از صبر بود و میگه عشق همه چیزه یجورایی از پایان نیمه راضی بودم یکم مسخره بود میدونی یجوری دلم برای کامیلا خیلی سوخت اون قانع بود و یه زن کامل از اون زن هوایی که آدم فکر می کنه هی هیچ وقت نمی تونم اونطور باشم شخصیت های فرعی نمی تونم بگم با کتاب به تنهایی شناختمشون بیشتر با کمک سریال بود انگار دو تا ورژن دارم حس میکنم اما شخصیت ها هم توی سریال هم توی کتاب تغییری نداشتن ولی خب معمولی بودم یجورایی که راستش همیشه از بندهای راک همین انتظار رو داشتم - من از این کتاب خوشم اومد چون فهمیدم راک کلاسیک شاهکار تر از پاپ هایی که تو کل زندگیم گوش دادم البته به این معنا نیست که دیگه پاپ گوش نمیدم. کتابش برای تابستون خوب بود ... اما این حجم محبوبیت توی خارج از کشور نمی دونم برای ایرانی ها نمی تونن فوق العاده جذاب باشه فقط معمولیه
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.