یادداشت
1402/4/29
قلم گابریل گارسیا مارکز به طرز دیوانه کننده ای بی نظیر است، در عین حال هم پیچیده است، هم روان و ساده. هم خشن و بی رحم، هم لطیف و شاعرانه. شاید بتوان گفت مارکز خاصترین داستان جنایی ای که می توان نوشت را نوشته است. ماجرای یک قتل را جوری شرح می دهد و روایت می کند که هیچ کس تاکنون اینقدر پراکنده و یک دست چیزی را تعریف نکرده. در پایان هم با شاعرانگی و رئالیسم جادویی خاص خودش جوری بالاخره لحظهی اتفاق را مستقیم تعریف می کند، که مخاطب تا مدت ها این پایانبندی و تصویرسازی آخر را فراموش نخواهد کرد. *** نکته دیگر درباره گزارش یک مرگ، موضوعی است که درباره مرگ ایوان ایلیچ شاهکار تولستوی هم صادق است. این موضوع که: اصل، اتفاق و حادثه نیست؛ اصل، چگونگی اتفاق و حادثه است. اتفاق، یعنی قتل سانتیاگو ناصر، از همان اول مشخص است، این چگونگی و ماجراهای پشت این اتفاق است که این اتفاق را حائز اهمیت می کند و داستان را تشکیل می دهد. ظاهرا همیشه موضوع اتفاق و چگونگی اتفاق، مورد توجه بسیاری از نویسندگان بوده و هست و میشود نمونه های زیادی از آن را در ادبیات و هنر مشاهده کرد.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.