یادداشت بردیا طهماسبی
3 روز پیش
برای ساختن دریایی از خون، حتما نباید قاتل باشی! 🖊️ وقتی جلد دو رو خوندم متوجه شدم که دارن شان استاد این حسه که « اگه الان یه اتفاق خوبی افتاد باید منتظر گند خوردن بهش باشم » و همینطور هم میشه تو طول رمان. از شروع این جلد که بحث بین استاد و شاگرد در میگیره و لارتن تصمیم جدی میگیره که باعث پیوستنش به تنهایی عذابآوری میشه. تا جادوگر بزرگ و اتفاق عجیب اون فصل و آشناییش با مالورا. این جلد از اواسطش به سمت آخر شروع به جذاب شدن میکنه و تا وسط، تقریبا مقدمه اتفاقات حساب میشه؛ اونم چه اتفاقاتی. الان تازه دارم متوجه دوتا نکته میشم؛ اول اینکه چرا کسی که کتابو ازش گرفتم بهم گفت یه جورایی فاز خودشناسی داره این مجموعه، دوم اینکه چقدر شخصیت استاد لارتن خوب پرداخته شده. 🖇️ اگه تا اینجا بیاد کسی بهتره تا آخرشو بره، دارن شان شاید گند بزنه به اتفاقات خوب زندگی شخصیتاش ولی تجربه ثابت کرده پایان مجموعههاش هرگز بد نیست.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.