یادداشت مریم محسنی‌زاده

شازده احتجاب
        در کتاب "شازده احتجاب" شخصیت با فلش‌بک زدن به گذشته، ماجرا را نقل می‌کند. تکنیک فوق‌العاده‌ای که گلشیری به کار برده و با جان‌دار کردن قابِ عکس‌ها، پرده از ذهنِ مشوش شخصیت و گذشتهٔ او برداشته است.
این کتاب زبان خیلی خوب و البته مبهم، تلویحی و در بخش‌هایی استعاری دارد که از ویژگی‌های ادبیات مدرن به حساب می‌آید. 
خواننده با خواندن بخشی از کتاب به داستان پی نمی‌برد بلکه با خواندنِ کلیت رمان است که ذره‌ذره اطلاعات پراکنده را دریافت کرده، به هم ربط داده و رمزگشایی می‌کند. درواقع خوانندهٔ شازده احتجاب، خوانندهٔ فعالی است که مدام با کشف ارتباط بین اجزاء به‌هم‌ریختهٔ رمان، جاهای خالی را پر می‌کند و پازلِ درکش را کامل می‌سازد!
کتاب حاضر، رگه‌هایی از وضعیت سیاسی و اجتماعی شازدهٔ قاجاری را دربردارد. شخصیت شازده با استفاده از تک‌گویی درونی غیرمستقیم و جریان سیال ذهن خاطرات و افکارش را نقل می‌کند. پرش و گسست در تداعی خاطرات و نداشتن ترتیب منطقی از ویژگی‌های این روایت می‌باشد. 
محتوای کتاب به علت اشاره به امیال غریزی و استفادهٔ صریح از برخی واژگان، برای گروهی از خوانندگان مناسب نمی‌باشد. 

❌ ادامهٔ نظرات حاوی اطلاعاتی است که داستان را لو می‌دهد:
شیوه روایت "شازده احتجاب" برگرفته از ذهنی آشفته است؛ چون شخصیت ساعات پایانی عمرش را سپری می‌کند.
در بخش‌هایی از کتاب راوی عوض می‌شود. به نظر می‌آید روایت گاهی از زبان شازده و گاهی از زبان فخری و فخرالنساء نقل می‌شود. 
اشتباه گرفتن فخری و فخرالنساء از دید شازده به جذابیت داستان افزوده است. این شگرد، ذهن پریشان‌حالِ شازده احتجاب را خیلی خوب نشان می‌دهد. انتخاب اسم مشابه برای فخری و فخرالنساء بر شباهت دو شخصیت می‌افزاید. البته همراهی همیشگی این شخصیت به عنوان کنیز، دلیل دیگری است برای اینکه یادآور فخرالنساء باشد.
در داستان، شازده از فخری می‌خواهد خود را شبیه فخرالنساء کند یا او را آزار می‌دهد‌؛ همهٔ این‌ها برآمده از ذهن آشفتهٔ شازده و بیماری روانی‌ای است که او دارد. علل این بیماری روانی را شاید باید در کودکیِ شازده جست‌وجو کرد؛ یعنی خاطرات مُنیره و شازده.
      
5

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.