یادداشت محسن فراهانی

        هر آدمی سنگی است بر گور پدرش. این اولین جمله‌ی کتاب سنگی بر گوری جلال آل احمد است. کتابی که دیگِ بزرگی است برای جوشیدن احساسات جلال. او در این کتاب خشمش را نشان می‌دهد. خشمی که برآمده از مظلومیت اوست. با خواندن این کتاب می‌شود حس کرد که جلال از شدت ناراحتی و عصبانیت دست به قلم شده ‌است و خیلی رازها را صادقانه برملا می‌کند و در پایان آرام می‌شود. این آرامش سه چهار صفحه‌ی پایانی کتاب به شدت مشهود است. شاید این جواب محکمی باشد برای آن‌ها که می‌گویند: اینقدر نوشتی آخرش چی شد؟

مگر قرار بود آخرش چه شود؟ چه چیزی مهم‌تر از آرامش؟ خیلی از نویسنده‌ها، خیلی از نوشته‌هایشان را برای آرام شدن خون در رگ‌هایشان می‌نویسند.
_
داستان سنگی بر گوری، داستان بچه‌دار نشدن جلال و سیمین است. داستان دوا و درمان‌هایشان. داستان عمل‌ها و دعاهایشان. نویسنده در اواسط کتاب فحش ناموس می‌کشد به پزشک بدزاتی که حس می‌کند به سیمینش چشم بد دارد. جلال در این کتاب بالا می‌آورد از ترحمی که به دلیل بچه‌دار نشدنشان به آن‌ها می‌شد. جلال در این کتاب فاش می‌کند که سر سیمین فریاد کشیده که ولش کند و برود با مردی ازدواج کند که حداقل اولین نشان مردی را داشته باشد. و سیمین می‌ماند. بارها می‌ماند. می‌ماند پیش جلالش. شاگرد سیمین دانشور تعریف می‌کرد: سیمین تنها استادی بود که جرأت می‌کرد در دانشگاه سیگار بکشد. روزی وارد کلاس که شد، دخترکی زیر لب گفت پیف پیف چه بویی می‌ده. سیمین هم شنید و به شیرازی گفت بو می‌دُم که بو می‌دُم. مهم اینه که جلال دوسُم می‌داره. این عشق از کجا آمده بود؟ آن روز در اتوبوس تهران - شیراز چه اتفاقی افتاده بود؟ چگونه عاشق شدند که اینقدر عاشق ماندن؟
_

جلال عقاید سنتی‌ها را نقد می‌کند. می‌گوید خواهرش که مبتلا به سرطان سینه بود به خاطر عقاید سنتی، تن به درمان و مراجعه به پزشک نداد و به جایش حاضر شد سرب داغ بر سینه‌اش بگذارد. نگارنده که هیچ، ما هم از خواندن این روایت دردمان می‌گیرد. در جایی دیگر پزشکی مدرن را هم نقد می‌کند. وقتی سیمین از مطب پزشک بیرون می‌آید و التماسش می‌کند که او هم همراهش وارد مطب بشود. آنجایی که آدم با خودش می‌گوید اگر جلال جثه‌ی بزرگتری داشت قطعاً پزشک را خفه می‌کرد ولی جلال خودش را خفه می‌کند. فقط به خاطر درمان همسرش.
این کتاب در سال ۱۳۴۲ نوشته شده ولی سال‌ها پس از مرگ جلال منتشر می‌شود. شجاعت و صداقت جلال در این کتاب به طرز عجیبی به چشم می‌آید. این کتاب را می‌شود زیر یک ساعت تمام کرد ولی ماجرای کتاب سال‌ها همراه شما خواهد بود.
خلاص
      
3

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.