یادداشت مهسا
6 روز پیش
به من راهی نشان بده که بتوانم از زباله، سودی به چنگ آورم. برای ثروتمند شدن چه کارها که انسان نمیکند. اگر چیچیکوف نمادی از صبر و تلاش است، نمادی از حرص و طمع نیز هست. مردی که تنها یک انگیزه دارد: پول. پولِ زیاد. در روسیه، هر ساله فهرستی از نام روستاییان زرخرید توسط مالکین به مأمورین دولت سپرده میشد. مالیات دولت براساس تعداد و جنس (مرد و زن) این روستاییان تعیین میشد. تعداد زرخریدان سرشماریشده تا سال بعد غیرقابلتغییر بود، بنابراین حتی اگر تعدادی در این یک سال میمردند، مالک وظیفه داشت مالیات سرانهشان را مانند مالیات زندگان پرداخت کند. ما با چیچیکوف همراه میشویم و به دل شهرستانها میرویم، با اربابهای حریص، خسیس، خوشگذران و پولدوست معاشرت میکنیم، بر سر سفرهشان مینشینیم، تا قهرمانمان با چربزبانی و ظاهر باوقارش، نفوس مردهی اربابان را مانند نفوس زنده، اما با قیمتی ناچیز، خریداری کند و اربابان را از رنج پرداخت مالیات سرانهی مردگان آزاد کند، حال آنکه خود به فکر گرفتن وام بزرگیست که بهعنوان یک ارباب با بیش از سیصد سر رعیت زرخرید میتواند از دولت بگیرد. آنچه میبینیم، یک جامعهی فریبکار، رباکار و رشوهگیر، خسته و خشمگین است. مردمی که نمیدانیم از فشاری که دولت و اقتصاد بر آنان وارد میکند به فساد کشیده میشوند، یا تنها ذات خراب و شروری دارند. اگر گوگول در ایرانِ کنونی زندگی میکرد، باز هم نفوس مرده را مینوشت. حالا نمیدانم ما کهنه ماندهایم، یا دنیا همان است که بود. در نفوس مرده خبری از طنز نرمِ داستانهای کوتاه گوگول نیست. طنز او گردن میزند. تیز و برّنده است. زهرخندی بسیار خشمگین و رنجدیده است. اغراق او در موقعیت، خواننده را میتواند گیج کند. کتاب تناقضاتی دارد، همانگونه که نویسندهاش. گوگول عقیدهی مشخصی نداشته است. او به خوبی وضعیت را مستند میکند، انسانها را آنگونه که میبیند شرح میدهد، فسادِ جامعهای که دوستش دارد را با همان زشتی آشکار میکند، اما دقیقا نمیداند به چه چیز اعتراض میکند. توان سرزنش کامل کاراکترهایش را ندارد و نمیتواند تماماً با آنها بیرحم باشد. بین جلد اول و جلد دوم، همچون روحیهی گوگول در بین نوشتن این دو جلد، شکاف عمیقی وجود دارد. نویسندهای که برای حقیقت مینوشت، جلد دوم را برای مذهب، دولت و قانون نوشت. دیگر نمیدانست تصویر واقعیاش چیست. همانقدر که بهشت آسمان را میخواست، از جهنم زمین نمیتوانست فارغ شود. تاب نیاورد. جلد دوم را آتش زد، و خودش هم از پا درآمد.
(0/1000)
bita
5 روز پیش
0