یادداشت کرم کتاب

        عنوان کتاب باعث شد که کتاب رو بخرم و ناامیدم نکرد. خوشحالم که خریدمش.

روایت کوتاهی از زنی که تصمیم می گیره علوم دینی بخونه در حالی که در اون زمان رایج نبوده و بعد هم تصمیم می گیره یک  حوزه ی علمیه  مخصوص خانم ها تاسیس کنه.  یادم نمیاد تا الان قصه ی مشابهی در مورد خانم ها خونده باشم و از این لحاظ، احساس تازگی، امید و پویایی  برای من توش داشت. کاش اشرف سادات زنده بود و می تونستم ببینمش....
خوندش رو پیشنهاد می کنم.



اما سوال ها و نکات ( کمی خطر افشا ی داستان)


-کاش در مورد قصه ی ازدواج اشرف سادات و اینکه چه مسیر و چالش هایی رو برای یادگیری علوم دینی در اون زمان طی کرده بود  اطلاعات بیشتری داشتیم.  اوایل کتاب اشرف سادات می خواد‌ وارد حوزه بشه و تاییدیه رو می گیره انگار. اما در فصل بعد اون تحصیلات دینی اش رو تمام کرده و تصمیم داره در خونه اش کلاس تشکیل‌بده.

- در  چند قسمت به لباس های اشرف سادات یا لیلا و بقیه اشاره میشه. برای من که در اون زمان نبودم باور پذیر نیست که مثلا روسری ابریشمی اون موقع بوده باشه یا راحت روسری و مانتوی رنگی می تونستند بپوشند؟  یا بعضی عبارات، دغدغه ها یا لحن ها برای من شبیه حرف های خانم های این سال هاست نه خانم های دهه ی ۵۰. نمی تونستم باور کنم اون زمان هم همین طور بوده صحبت ها. این ممکنه از نقص اطلاعات من باشه. بیشتر سوال هست برام تا نقد.

-لحن و متن کتاب، فانتزی ساز یا صورتی نیست. هرچند  چند جای محدود به نظرم  روی لبه ی باریکی از مرز واقعیت و جذاب کردن غیر واقعی حرکت می کنه. اما امکان داره  کمی حول شخصیت جلال فانتزی ایجاد بشه.  

-اما اگر کسی از آقایون این کتاب رو می خوندند (که به نظرم توصیه میشه) اونچه‌ که خانم ها از همسرشون انتظار دارند، خصوصا‌ خانمی که یک مسیر علمی،دانشگاهی یا فرهنگی رو برای کارش انتخاب کرده، به کلیات  رفتار ها و کارهای جلال نزدیکه. 

      
21

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.