یادداشت نرجس درزاده

        آگامبن در مقاله‌ای درباره‌‌ی کافکا از یوزف‌کا حرف می‌زند و می‌گوید یوزف کا پیش از آنکه کسی او را متهم کند، خود خویشتن را متهم کرده بود:

 «همه‌‌ی انسان‌ها محاکمه‌ای تهمت‌آمیز علیه خودشان را موجب می‌شوند. این نقطه‌ی عزیمت کافکا است. به همین خاطر جهان کافکا نمی‌تواند تراژیک باشد، بلکه تنها می‌تواند کمیک باشد یا در عوض، تنها جرم ممکن همان تهمت زدن به خود است. این تهمت زدن به خود عبارت است از متهم کردن خود به جرمی‌ ناموجود.»

و این کاری‌‌ست که سارا کین دقیقا در این نمایشنامه انجام می‌دهد. ویار یا ( crave) متشکل است از چهار صدا که با حروف الفبا نام‌گذاری شده‌اند. این صداها گاه به گفتاری بدون ارتباط و صرفا به « نویز » در ارتباط با یکدیگر تبدیل می‌شوند. گاه دیالوگ می‌کنند و جز شخصیت A کسی مونولوگی طولانی نمی‌کند. 

نقطه‌ی مشترک این شخصیت‌ها اما جراحت است. جراحتی که از عشق کشیده‌اند. عشق به دیگری و حالا این جراحت به کلمه تبدیل می‌شود؛ به صدا_ کافکا در داستان گروه محکومان می‌نویسد:

«آدم به سادگی سرگشایی می‌کند به نوشتار، لب‌هایش را پی می‌گیرد، گویی دارد گوش می‌دهد. دیده‌اید که سرگشایی از یک دست‌‌خط با چشم‌هایتان آسان نیست؛ اما آدم با جراحت‌هایش سرگشایی می‌کند.»

کین به خوبی جراحت را از چهار چوب بدن بیرون می‌‌کشد؛ زخم‌های فضا را به تصویر می‌کشد.و در نمایشنامه ویرانه این ایگوهای از دست رفته را بهتر می‌بینم که به عمق خشونت رسیده‌اند.
و این بحران جهانی است؛ دیالکتیکی جهانی میان نویسنده و خواننده:

«شبیه یک آلمانی هستی
مثل یک اسپانیولی حرف می‌زنی
مثل یک صرب سیگار می‌کشی»

درد فرم را به هم می‌ریزد؛ چه در چهره، چه در نوشتار. خواندن این نمایشنامه برای من گام برداشتن در نقا‌شی‌های فرانسیس بیکن بود_ آشوبی که تمام نمی‌شود؛ دلوز می‌نویسد: هر انسانی که رنج می کشد تکه ای گوشت است؛ و این در بافت کلمه‌‌های کین آشکار است.
      

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.