یادداشت مریم علویان

شمرون و کناردون: داستانی از زندگی جهادگر آسمانی امیرمحمد اژدری
        یادداشت نوشتن بر کتابِ خود، انگار گفتن از نگفته‌های نویسنده است بی آن‌که روبه‌روی خبرنگاری نشسته باشد.
《شمرون کناردون》برای من از جایی شروع شد که در فضایی کنار دوستان و همکاران امیرمحمد اژدری قرارگرفتم. چندباری آن‌جا درمورد او شنیده‌بودم که خانم عرفانی پیشنهاد همکاری در تحقیق و نگارش این کتاب را به من دادند.
قبول کردم چون انجام‌دادن کار داوطلبانه، از مهم‌ترین زیبایی‌های دنیا برای من است و شنیده‌بودم امیرمحمد اژدری، سال‌ها یک داوطلب وظیفه‌شناس بوده‌است.
بیش‌تر شنیدم... با بسیاری از دوستانش مفصل صحبت کردم... چند مستند و راش‌های آن‌ها را دیدم و خانواده‌اش را؛ که گنج بودند و هستند.
مادر امیرمحمد را بار اول در امامزاده اسماعیل چیذر دیدم. با او با واسطه‌ای قرار گذاشته‌بودم. دم غروب ساعتی در امامزاده کنار هم نشستیم. جز چند عبارت کوتاه هیچ نگفتیم. شب شد. تلخ و سنگین نشسته‌بودیم و با لبخند بلندشدیم. قبول کرد این روایت داستانی نوشته‌شود.
گفت‌و‌گوهایی که برای نوشتن کتاب انجام دادم برایم بسیار باارزش هستند چون هرکدام فارغ از اطلاعاتی که درمورد امیرمحمد می‌داد، دری را به دنیای مصاحبه‌شونده هم باز می‌کرد.
بالا و پایین‌های پیش بردن کتاب کم نبود و《به‌سختی ادامه‌دادن》را برای من تبدیل به ارزش لذت‌بخشی کرد که انتخاب کردم رهایش نکنم.
کتاب چاپ شد. در بارداری ساعت‌ها در خانه کتاب‌ها را امضا کردم. کتاب به چاپ دوم رسید. در جلسه‌های نقد و مصاحبه‌ها شرکت نکردم؛ تنهایی برایم شیرین‌تر از همیشه بود.
من آن‌چه را باید از امیرمحمد اژدری و زندگی‌اش می‌گرفتم، گرفتم. یک سال تحقیق و نوشتن کتاب تا چاپ‌شدنش من را خیلی بیش‌تر از این زمان، بزرگ کرد.
کتاب《شمرون کناردون》روایت داستانی زندگی امیرمحمد اژدری است که وقتی خودم در سوگ بودم و او هم رفته‌بود، شناختمش و حالا که چندسال گذشته، هنوز برایم آشنای بسیار محترمی است.
ستاره‌ها را این‌بار به کتاب نه، به امیرمحمد می‌دهم که اگر نامش در دنیای واقعی یا ادبیات داستانی،《قهرمان》است، برای من《آشنا》یی مهربان است.
      
44

1

(0/1000)

نظرات

ممنون از همراهیت در نوشتن از امیرمحمد اژدری
1

0

ممنون از شما 

0