یادداشت سیده فاطمه پوریزدان پرست
1404/7/16 - 18:05
.ِ هراکلس به تمام وجه و معنای ممکن "تراژدی" بود. خیلی تلخ و سنگین بود. تا بدین جا، هنر اوریپید در این نمایشنامه از همه بیشتر برایم نمایان شده است، به خصوص آن صحنه های پایانی و حرف و سخن ها در آن لحظات طاقت فرسا، حیرت برانگیز بود، همه چیز در جای خودش و به میزانی که باید باشد! تسیوس عجب رفیقی است، واقعا به تمام معنا حق رفاقت به جای می آورد و بعد آن مصیبت سهمگین، زیر بازوان هراکلس را می گیرد تا برخیزد و با آن بار سنگین بر دوش، ادامه دهد. وصف اوریپید از نسبت تسیوس و هراکلس، نقطه تحمل پذیری و دل گرم کنندگی داستان بعد از آن نقطه عظیم اوج تراژدی بود، علاوه بر این عمیق ترین و تامل برانگیز ترین حرف ها، دقیقا در این مکالمه بین دو رفیق به میان می آید. چیزی که این بار توجهم را جلب کرد این است که در این تراژدی ها، در آنِ تحمل رنج و درد، فرد به هیچ وجه تنها نیست! همیشه جمعی متشکل از همسرایان، هر بار در نقشی خاص و یا خانواده و دوستانی کنار او و همدرد و عزادار و گریان بر مصیبت شخص متحمل رنج اند، گویی رنجی جمعیست که همگی با هم بر دوش می کشند. نقطه اشتراک جالب دیگر و صحنه ی تکرار شونده (لااقل در این چند تراژدی که خواندم) این است که در آن اوج درد، که بیچارگی به نهایت رسیده، همگی رو به زئوس می کنند و می گویند: تو میبینی این درد و رنج را که گردن نهاده و متحمل می شویم؟ گویی میخواهند بگویند ما که گریزی نداریم لااقل برای آنکه این درد بیهوده نباشد تو ببین! بلاتشبیه برای آدم یادآوری کننده آن صحنه کربلاست که وجود مبارک اباعبداللّه در میانه سیل بلا می فرمایند: "انّه بعین اللّه" آنچه بر من وارد آمد آسان است، چون در محضر خداست. که قطعا این کجا و آن کجا؟
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.