یادداشت کرم کتاب
1403/11/9
نصیحت کردن یک خصوصیت اخلاقی خوب و نشانه ی خیرخواهی معمولا محسوب میشه. اما گاهی نصیحت کردن های ما در یک مکان و زمان اشتباه اتفاق می افتند یا اینکه اصلا وجهی ندارند و اشتباه اند. نصیحت کردن (زبانی، در نقش دانای کل و ناجی ظهور کردن) همیشه بهترین راه حل نیست. گاهی ما فقط داریم ساده ترین و بی دردسر ترین راه رو برای بهبود اوضاع انتخاب می کنیم و بار یک تصمیم گیری یا مکالمه ی درست,اثربخش و پیچیده رو از روی دوش خودمون بر می داریم. قبل از شروع هر نصیحتی، شاید لازمه ببینیم برای رضای دل خودمونه این حرف یا بهبود واقعی شرایط؟ این کتاب در مورد همین موارد نصیحت اشتباه بیشتر به عنوان یک مشکل در رهبری سازمان ها صحبت می کنه. اما می تونه از جنبه ی شخصی هم کمک کننده باشه. کتاب بررسی می کنه که: تله ی نصیحت چطور به ضرر سازمان تموم میشه؟ چرا ممکن هست در تله ی نصیحت گیر کنیم؟ چه موقعیت هایی هیولای نصیحت رو فعال می کنند؟ با چه سوال هایی از اینکه در تله ی نصیحت کردن گیر کنیم خودداری کنیم؟ اوایل کتاب جذاب تر بود. اواخرش یکم خسته کننده و تکراری شده بود. اما نکات خوبی ازش یاد گرفتم. ⭕️خطر افشای محتوای کتاب⭕️ عمده ی بحث کتاب این هست که شتاب کردن در نصیحت کردن می تونه باعث بشه شما مشکل رو اشتباه تشخیص بدید و راه حل اشتباه بدید. عاملیت فرد و احساس تعلقش نسبت به کار رو کاهش بدید و در نهایت خلاقیت سازمانتون رو کاهش بدید. تله ی نصیحت این هست که شما در مثلث منجی، قربانی یا شکنجه گر گیر کردید و دارید نقش راه حل بده، کنترل کن یا مراقبت کن رو بازی می کنید. پشت این ها معمولا این هست که شما فکر می کنید از بقیه بهترید. در حالی که لزوما اینطور نیست. در نتیجه سعی کنید نصیحت کردن رو عقب بندازید. بیشتر کنجکاوی کنید تا اصل مشکل رو تشخیص بدید و مطمئن بشید تشخیص تون درسته. سریع نرید راه حل بدید.و توی این کار مداومت داشته باشید. سعی کنید مسیر ذهنتون رو بررسی کنید. چی میشه که شروع به نصیحت کردن می کنید؟ چه موقعیت هایی نصیحت کردنتون رو فعال می کنه؟ کمبود زمان؟ فردی که ازتون کوچیک تره یا بزرگ تره؟ اشتباه های متعدد؟ یا.... چند سوال برای رو به رو شدن با این موقعیت ها معرفی می کنه ( مثل اینکه بپرسید مشکل اصلی شما چیه؟ و دیگه چی؟ توقع دارید من چه کمکی به شما بکنم؟ آیا مکالمه مون مفید بود یا نه؟ البته خود این مکالمه هم کمک می کنه فرد خودش مشکلش رو متوجه بشه و نیازی به اینکه شما نجاتش بدید پیدا نمی کنه، و توصیح میده چطور یه رهجو ( معادل mentee) ممکنه جواب اشتباهی به این سوالات بده. مثلا خیلی کلی صحبت کنه، داستان سرایی کنه، مشکل رو به افراد دیگه ربط بده یا چیزی که آسون به نظر می رسه رو تعریف کنه و شما رو زود قانع کنه. سعی کنید بعد از هر مکالمه ی مربی گری، عملکردتون رو ارزیابی کنید و اینکه چه چیزی رو در موقعیت مشابه متفاوت انجام میدید؟ برای یک رهبری خوب،سعی کنید خودتون هم رهجوی خوبی باشید و برای یادگیری آسیب پذیر باشید.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.