یادداشت مصطفا جواهری

اسباب خوشبختی (چهار داستان کوتاه)
        داخل جلد کتاب نوشته‌ام:
دوازدهمین کتاب آموزشی.
آغاز: ۰۲/۶/۱ پایان: ۰۲/۶/۶

آه از داستان اول. سر کلاس عقیدتی سیاسی هستم و داستان اول که اسمش اسباب خوشبختی‌ست را تمام کردم. یک تلخی شیرین که البته باب طبع من نیست. اما چشیدنش برای یک بار را دوست داشتم. داستان دوم برایم لذت بخش بود. اشتراکاتی داشت که به داستان نزدیکم کرد. البته پایان‌بندی قابل حدسی داشت. اما از لطیف بودنش چیزی کم نکرد. داستان سوم هم درست بود. با دو ضرب‌آهنگ متفاوت که در دو نقطهٔ عطف به‌جا از هم جدا شدند. داستان چهارم اما اضافه بود. نه داستان بود و نه حتی یک یادداشت ارزشمند. به گمانم مترجم هم بی‌دلیل انتخابش کرده بود.
 در کل به شیرینی و امیدبخشی آثار اشمیت بود. قصه گو و گرم و البته نه به قدرت و قوت دیگر کارهایی که از او خوانده‌ام. نیز در ویراستاری هم اشتباهاتی فاحش داشت.
 امروز دوشنبه است و سر کلاس آشنایی با سلاح ژسه تمامش کردم.
میم‌.جیم
کلاس ۱۴. مرزن آباد. ساعت ۱۶:۲۰
      

7

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.