یادداشت سیدمحمدصالح عامری

خون  می گذشت: سرگذشت داستانی حاج محمد آقا رسول زاده
        خدا سنت هایی داره که تکرار می شه.
همیشه و همه جا.
برای همه.

یکی از اونها برای موقعی است که بنده اش فکر کنه خبری ه. فکر کرده حالا چهار تا کلاس درس خوند اتفاقی افتاده. یا اینکه چهار تا کتاب خونده، چند تا مقاله به دستش رسیده، توان تحلیل اندکی بهش داده شده و از با اين وضعيت خودش ولو تو دلش به خودش بباله.
حالا کنار اینها خدایی نکرده حس کنه وضعیت موجودم باید بهتر می بود.
اون موقع است که خدا او رو به خاک می کشونه. 
چون کریم و رحیم ه.
چون خیر بنده اش رو می خواد.
چون می خواد یادش بندازه همه اینها رو من خدا بهت دادم. یه وقت فکر نکنی تو چیزی هستی و شدی ها.

این شب‌هایی که مهمان حاج محمد رسول‌زاده بودم، همین ویژگی ها رو برام داشت . 
برکت و خلوص در سکنات ایشون از ویژگی هایی است که کاملا قابل الگوبرداری است.
گرچه نویسنده تلاش خوبی برای استفاده از بستر داستانی جهت روایت زندگی ایشان کرده است، اما متن دچار سکته هایی هست و جای بهتر شدن داشت.
در مجموع پیشنهاد می کنم روزهایی رو در این دریا مستغرق شوید ...
      
15

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.