یادداشت

و کسی نمی‌داند در کدام زمین می‌میرد
        کتاب و کسی نمی داند در کدام زمین می میرد.بیشتر ازین که یک جستار در کشورهای جهان باشد یه جستار  در جهان درونی نویسنده است.

نویسنده ای که به اقرار خودش بدون مادر بزرگ شده و زنانگی کاملا به او انتقال پیدا نکرده است،البته این موضوع را  برتری خودش می بیند

این ویژگی مختص ایشان نیست و خیلی از افراد نه توسط پدر و مادر که توسط دو پدر، بزرگ میشوند و همیشه مثل کسی که جزئی از وجودش پست و پلید است و نمی تواند از آن رها بشود  و زجر می کشند.
اتفاقا شجاعت نویسنده قابل تحسین است که پی آرامش نداشته حرکت کرده و تن به افسردگی نداده است.

در جامعه ما که سالهاست زنانگی تحقیر شده با جملاتی مثل «دخترا بادکنکن دست بزنی می ترکند پسرا شیرن مثل شمشیرن» تا جدیدا که حیا از بین رفته و آقایون حتی با شرایط روحی خاص خانومها pms هم جک می سازند.

ساده ترین واکنش جنس درجه دو ، زن , این است که از زن بودنش بدش بیاد و شروع کند به جنگیدن با درونش که زن نباشد
همین مشکل حجاب یه قیام بر علیه ساده ترین نشانه زن بودن است.
این اتفاق را در ژاپن بعد از تحقیر زن در جنگ جهانی دوم به صورت میل وافر خانوم ها برای مدل موی کوتاه مردانه می بینیم.

اگر در تربیت خودمان و دخترانمان دقت کنیم می بینیم  جامعه ی ما بسیار به این تحقیر آلوده شده است.
زن یک زمانی ریشه طبیعت بود .چیزی که باعث می شد جامعه سرگشته نشود 
زیبایی ریشه دار بودن و احساس امنیت کردن را  در قسمت تجربه سفر به دوان می بینیم. ریشه داری و امنیت حتی اگه باعث بشود مقداری از آزادی های فردی ات را از دست بدهی خوب است.

نظام مدرن تجویز می کند: برای فرار از این تحقیر شدن کافی است ثابت کنی که تحقیر شده نیستی!!
اگر دیگران می گوید: زن نمی تواند قوی باشد تو برو راننده تریلی بشو ،ورزشکار بکس بشو،حتی برو مهندس معدن بشو!!چه کسی  گفته نمی توانی تنها سفر کنی؟
ما نیز به طبع این گفتمان می گوییم
اتفاقا به عنوان نماد ایران آزاد: بیا ببین ما خلبان زن داریم .ما فوتبالیست حرفه ای زن داریم.ما زن قدرتمندی داریم که توانایی تحمل  فشار و استرس بسیار زیادی را دارد و همه کاره است.

یعنی بازهم می گوییم . زن نمادین سنتی یه چیز بَد است ،دیگر زن از مادر شدن لذت نمی برد چون تماما خسارت مالی و جانی و وقتی و ارزشی است.

همین می شود که زن به جای اینکه شوق معشوق بودن داشته باشد برود دنبال عاشق شدن

هیچ کس نمی گوید.نتیجه نسخه غرب برای این است که زن که  نماد پرستش بوده حالا شده کالای مصرفی،بهترین کالا هم وقتی کهنه شد دور انداخته میشود.

نتیجه جسارت زن در فرار از زنانگی اش نشده آرامش زن و احساس غرورش و خوشحالی
شده پریشانی  کل زندگی زن و به طبع آن سرگشتگی کل جامعه
نتیجه اش در کل جامعه نشده موفقیت بیشتر زنها و سر بلندتر شدنشان 


تغییر نگاه را اینجا می بینیم که قبلاً می گفتن مرد جلوتر از زن حرکت کند تا از  زن محافظت کند الان میگوید لیدی ایز فِرست و در خیالشان  زن را بالا برده اند.


منشی مهمتر است یا دکتر
منشی جلو می  افتد  دنبال پاسخ گویی برای اینکه دکتر در آرامش و تفکر ریشه جامعه را اصلاح کند و درگیر کارهای دم دستی نشود
بعد نظام مدرن آمده زن را از ریشه جدا کرده و کارهای دم دستی را  افتخار زن تلقی کرده است.


این کتاب این بی ریشگی را خیلی قشنگ نشون داده است .و متاسفانه خیلی از ما مثل مهزاد الیاسی  به قول خلیل خانزاده «مادر نداریم».😢
      
4

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.