یادداشت محمدحسین افشار
1403/12/4
ابدا از آنا کارنینا نباید توقع یک داستان تک خطی و ساده رو مانند رمانهایی مثل پدر سرگی و مرگ ایوان ایلیچ داشت. آنا کارنینا یک داستان کامل هست که بین مطالعات قبلی من، فقط بینوایان بوده که نظیر این بوده. البته بینوایان کلا خیلی فراتر از این حرفها بود و بعید می دونم تا پایان عمرم رمانی به ارزش بینوایان بتونم بخونم. مرحوم علی صفایی مشهور به عین صاد، در کتاب حرکت می گوید «کفر متحرک به اسلام میرسد ولی اسلام راکد پدربزرگ کفر است» تولستوی در آنا کارنینا به نظر من همین دوگانه کفر متحرک و اسلام(ایمان) راکد رو در برابر هم قرار میده و در جای جای داستان، و در موضوعات مختلفی چون مواجهه با مرگ، عشق و حتی رفتارهای کوچک، این دوگانه رو بررسی میکنه. و خب در همه اینها کفر متحرک رو برتر جلوه میده و من کاملا بهش حق میدم. اما وقتی میخواد کفر متحرکش رو به ایمان برسونه، مشکلی که داره اینه که بارها اشاره میکنه به این مسئله که برای رسیدن به ایمان، یقین دارد ولی دلیل ندارد. یعنی میگه من یقین پیدا کردم که باید کفرم رو کنار بگذارم و مومن بشم. ولی برای این یقینم هیچ دلیلی ندارم. تولستوی توی کتاب اعتراف مفصل تر به این مسئله می پردازه و اونجا میگه که من خدا رو کاملا قبول دارم ولی هیچ دلیلی برای اثبات خدا نمیشه پیدا کرد. خب این نگاه تولستوی متاسفانه به دلیل دوری از سخنان اسلام و ائمه ما شیعیان هست. و خب تولستوی هم حق داره. چون این احادیثی که ما شنیدیم و نشنیده. و معلومه که عقل انسان، حتی انسان حقگرایی مثل تولستوی، به تنهایی نمی تونه به خدا برسه...
(0/1000)
نظرات
1403/12/22
سلام علیکم چجوری خدا رو بدون دلیل قبول کرده؟! بالاخره یا با فطرت و دل و احساس و یا با استدلال و فلسفه و یا با تجربهی جهان درون و بیرونش باید به خدا رسیده باشه... البته من تولستوی رو هنوز زیاد نمیشناسم ولی فکر میکنم اینکه میگه خدا رو قبول داره اما دلیل نداره منظورش همون فطرته که خدا رو درک میکنه اما این حس درونی رو نمیتونه در قالب استدلال بیان کنه چون فطرت تنها خود شخص رو قانع میکنه و برای قانع کردن دیگران چارهای جز ذکر استدلال نیست و تولستوی هم از چنین استدلالی خالیه
2
0
محمدحسین افشار
1403/12/26
0