یادداشت سمی

سمی

سمی

دیروز

        دو بار خوندم و هر دو بار لذت بردم.
.
اگر ترقی آدم‌ها در سلسله مراتب اجتماعی به نسبت عدم صلاحیت‌شان باشد،به شما تضمین می‌دهم که جهان به ترتیبی نخواهد چرخید که حالا می‌چرخد.ولی مسئله این نیست.آن‌چه این جمله می‌خواهد بیان کند این نیست که بی‌صلاحیت‌ها زندگی شان تخت‌تخت است،بلکه این است که هیچ‌چیز بی‌رحم‌تر و ناعادلانه تر از واقعیت بشری نیست:آدم‌ها در جهانی زندگی می‌کنند که در آن واژه‌ها حکومت می‌کنند و نه عمل‌ها و این‌که صلاحیت نهایی در تسلط بر زبان است.
.
وقتی نگرانم،به پناهگاهم می‌روم.هیچ نیازی به مسافرت ندارم.رفتن و پیوستن به قلمرو خاطرات ادبی‌ام کفایت می‌کند.زیرا چه وسیله‌ی تفریحی شریف‌تر و چه هم‌صحبتی سرگرم‌کننده‌تر از ادبیات وجود دارد و چه هیجانی لذت‌بخش‌تر از هیجانی است که خواندن کتاب نصیب انسان می‌کند.
.
بنابراین،همه‌ی این چیزها را،به‌ویژه نباید فراموش کرد.باید با این یقین زندگی کرد که همه‌ی ما پیر می‌شویم و این‌که این موضوع زیبا،خوب و شادکننده نیست. به خود بگوییم که زمان حال مهم است: همین حالا چیزی ساختن،به هرقیمتی و با تمام نیرو.آینده به درد این میخورد: ساختنِ زمان حال با برنامه‌های واقعی زنده‌ها.
.
ولی اگر،در جهان ما،این امکان وجود داشته باشد که انسان چیزی بشود که هنوز نیست... آیا خواهم توانست از این امکان استفاده کنم و از زندگی باغ دیگری جز باغ پدرانم درست کنم.
.
      

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.