یادداشت رضا امیرخانی

جاذبه و لطف
        به درازا کشید خواندن این کتاب... شاید اگر نبود ژرفای کتاب، درازای زمان وادارم می‌کرد که آن را زمین بگذارم. کار را باید سر صبر خواند. با حوصله و تامل. 
سال‌هاست که قصه‌گو شده‌ام و فقط روایت و خاطره انگار از کتاب‌ها برای‌م می‌ماند؛ چیزی که این کتاب نداشت... فصول اول در معنای جاذبه و عشق بود و معشوق را مردنی می‌خواست. بعد رنج و دوزخ بود... تا آن‌جا که تحمل دوزخ واقعی را به‌تر از بهشت رویایی می‌دانست... و آخر کتاب نیز عمیقا تفاوتی را نمایان می‌کرد بین اسراییل و رم... که اسراییل را دنیای الهیات مسیحی و رم را دنیای مادی‌گری می‌دانست و این هر دو را متفاوت می‌دانست با توسعه‌ی مادی و معنوی فردی... 
(من البته ترجمه‌ی بهزاد حسین‌زاده را خواندم که نشر نی منتشر کرده بود و خواندن این کتاب سخت‌خوان را مدیون معرفی سیدحسین مرکبی هستم که هم‌او کتاب را به من هدیه داد.)
      
623

39

(0/1000)

نظرات

سلام چرا اینطوری مینویسید آدم هیچی نمیفهمه ...🙏

0

دلمان تنگ شده برای امیرخانیِ من او، و قیدار...

2

جناب امیرخانی خوشحالم که شده به بهانه معرفی این کتاب چیز  جدیدی از شما میخونم

2

آقای امیرخانی زبان و بیانش همیشه همینجوریه دیگه. سخته یه کم. ولی خوب و مفیده

4