یادداشت حامد صاحبی

حامد صاحبی

حامد صاحبی

2 روز پیش

        بسم الحق؛
۱. «چراغ‌ها...» به معنای دقیق کلمه، یک «برشی از زندگی» است. یعنی شما نباید انتظار غافلگیری، تعلیق و هیجان خاصی را داشته باشید. اگر اهلش باشید، باید خودتان را همراه کنید با راوی داستان «کلاریس» تا شما را با زندگی روزمره و به‌شدت زنانه‌ی خود همراه کند.

۲. از خوبی‌های این رمان، آشنایی با حال و هوای دهه‌ی ۴۰ خورشیدی، آبادان و ارامنه‌ی ایران است. به بیانی دیگر متوجه می‌شوید که وضعیت یک خانواده‌ی ارمنی، در آبادان دهه‌ی ۴۰ خورشیدی به چه صورت بوده است!

۳. دروغ چرا؟ از اینکه این رمان، برنده‌ی این همه جایزه شده تعجب کردم. نه اینکه «بد» باشد. خیر. فقط در این «حد» نبود.

۴. اگر به خاطر شرکت کردن در چالش بهخوان نبود، مطئنم به این زودی (حدود یک ماه) تمامش نمی‌کردم. بس که بعضی جاها کند و کسل‌کننده  پیش می‌رفت داستان.

۵. از همه‌ی ضعف‌ها و کمبودها که بگذرم، از قدرت قلم نویسنده لذت بردم و هرچند دوباره «چراغ‌ها...» را نخواهم خواند، اما در فرصتی مناسب، «عادت می‌کنیم» را آغاز خواهم کرد.
      
941

30

(0/1000)

نظرات

من هم این کتاب رو قبل از اینکه به نیمه برسه رها کردم چون خسته میشدم و کسل کننده بود...
1

1

درکتون می‌کنم.
مخاطب این جور داستان‌ها یه طیف خاصی‌ان. 

1