یادداشت محمدرجا صاحبدل
1401/10/16
غوره کتابی از گذشته تا امروز کلاس پنجم بودم. با مادر و برادر کوچکم به فروشگاه اتکا رفته بودیم. در قفسه کتاب آن سالهایش غوره را دیدیم و خریدیم. با اینکه میتوانستم خودم کتاب بخوانم ولی با صدای مادر، برایم دلنشینتر میشد. برایمان خواند و لذت بردیم. بزرگ شدم. پدر شدم. یکبار که به فروشگاه دهکده بازی و اندیشه تهران رفته بودیم که غوره را دیدم. عوض شده بود. بهنشر چاپ جدید را انجام داده بود. برای بچههایم داستان کتاب را گفتم و خریدم. وقتی به خانه رسیدیم برایشان خواندم. صدای مادرم در گوشم بود و صدای من در گوش انها. خوششان آمد. از همان موقع یکی از انتخاب هایشان غوره شد.
9
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.