یادداشت محمد میرشاهی
1403/5/8
این کتاب اثری قابل توجه است که در هفت فصل به بررسی تاریخ اندیشه در سنت عقلانی اسلام پیرامون مفهوم خدا، مسئله فلسفی – عرفانی صدور و تبیین خلقت ازدیدگاه قرآن میپردازد. اما باید در نظر داشت که این اندیشه خود ساحتی از تحقیق است که زمینه بررسیهای بیشتر و دقیق تر را برای اهل فلسفه در عالم اسلامی میگشاید. اساسا هر تأمل فلسفی در جای خود قابل اعتناست و اعتنای به آن موجب حرکت و تداوم اندیشه میشود. این اثر خوانشی است از سنت عقلانی اسلامی در بافت مطالعات شرق شناسانه که میان نشانه شناسی و ساختارگرایی جدید با متون کلاسیک اسلامی به ایجاد تعامل میپردازد. افزون بر این، اطلاعات مفصل و دقیق نویسنده از سنتهای عقلانی موجود در دوران آغازین و نضج فلسفه اسلامی در حوزههای فرهنگی پیرامونی به کمک محققان فلسفه خواهد آمد. بنابراین اثر حاضر کوششی است برای بررسی و تحلیل مفهوم خدا در زمینههای فلسفه و کلام اسلامی در پرتوی تازه، که نخستین بار برای به کار گرفتن دیدگاههای مربوط به ساختارگرایی، پساساختارگرایی و نشانه شناسی و کاربرد آنها در این دو زمینه محقق شده است. اگرچه از منظر مؤلف ابزارهایی مانند ساختارگرایی روش هایی مفید برای تحلیل اند، نه غایت فی نفسه. انتخاب متفکرانی که در این کتاب از آنها بحث شده به اعتراف نویسنده تعمدا گزینشی بوده، زیرا وی در پی آن نبوده که این کتاب پژوهشی ترا- زمانی شامل کل زمینههای تاریخ فلسفهی اسلامی باشد، با این حال، نوعی بیگانگی فزاینده و «زمانی» را از پارادایم قرآنی آشکار ساخته است. وام گرفتن اصطلاحات نشانه شناسی با هدف شکل دادن به یک «نشانه» بوده است. این اثر همچنین فراخوانی است بر احیای کلی پژوهش دربارهی فلسفهی اسلامی. این کار میتوانست و در واقع میباید در پرتو علوم انسانی مانند مردم شناسی، جامعهشناسی و زیررشتههایی مانند پژوهش دربارهی تاریخ تکونات گفتاری انجام شود. اما مؤلف بنای آن را بر پایه و اساسی که در «مکتب آمریکای شمالی فلسفهی اسلامی» استوار شده، نهادینه کرده است. همان کسانی که در بسیاری از پانوشتهای این کتاب به تحقیقات درخشان فراوان شان استناد گردیده است. به این ترتیب میتوان گفت که اثر حاضر کوششی است برای بررسی و تحلیل مفهوم خدا نزد فیلسوفان و متکلمان اسلامی با استفاده از دیدگاههای مربوط به ساختارگرایی و نشانه شناسی ریچارد نتون، از میان چهار تلقی عمدهی قرآنی، تمثیلی، عرفانی و نوافلاطونی دربارهی ذات خدا، که به جنبهی ناشناخته و مطلقاً متعال و نوافلاطونی خدا درمقام خالق توجه میکند. از نظر وی، «الگوی خالق قرآنی» متضمن خدایی است که از هیچ میآفریند؛ در زمان تاریخی عمل میکند؛ در همین زمان مخلوقاتش را هدایتمی کند؛ و به نحوی غیر مستقیم می توان به اون شناخت پیدا کرد. وی میکوشد نشان دهد که چگونه خدایی که از جمله کندی، فارابی، ابن سینا، اسماعیلیان، سهروردی و ابن عربی معرفی میکنند، با گذشت زمان، به طوری فزاینده از الگوی خالق قرآن «بیگانه» میشود. البته وی فیلسوفان اسلامی متأخری را که آرای شان با الگوی خالق قرآنی متفاوت یا بیگانه است «نامعتبر» یا «غیراسلامی» نمی داند، بلکه صرفاً به «متفاوت بودن» آنها حکم میکند. نتون، درنهایت، نتیجه میگیرد که مفهوم بیگانگی، نوعی متفاوت از الگوی الهیاتی فراهم میآورد که همچنان میتواند به طوری موّجه تحت چتر «اسلامی» قرار گیرد، زیرا این الگو سوابق قابل توجهی در جنبههای تنزیهی الوهیت قرآنی دارد. (برگرفته از سایت ویکی نور)
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.