یادداشت مهدیه برات‌پور

        پرسشِ «آدم تا کجا می‌تواند دوام بیاورد؟» در داستان‌های مختلفی از کتاب تکرار شده بود و بعد جاهایی راویِ داستان در مونولوگی تکرار کرده بود:«چطور توانستم دوام بیاورم؟». شاید آدم‌ها وقتی با موجی از رنج مواجه می‌شوند که اجتناب‌ناپذیر جلوه می‌کند؛ ابتدا خود را بسیار کوچک‌‌ می‌بینند. گمانی بر پایانِ سلسله‌ای از بلایا متصور نیستند. با رنج به مثابه دشمنی مواجه می‌شوند که از آن‌ها نیست. شقی و بی‌رحم به گلزار سبزِ زندگی‌شان زده. به تدریج پس از مدت‌ها ستیز با رنج‌ها معنا می‌یابند. انگار که فرزندی ناقص الخلقه، پدری علیل یا نقصی ذاتی، میهمانی است که حالا باید در کنجی از خانه مراقبش بود. در مراقبت، آن دیگریِ کوچک، بزرگ می‌شود. قد می‌کشد. آن‌چنان که اگر رنج هم به پایان نرسیده باشد، از بزرگ شدنش حیرت می‌کند.به یادِ جمله‌ای از عین.صاد که گفته بود:« غم‌ها را نمی‌توان کم کرد، ما باید بزرگ شویم.»
      
29

4

(0/1000)

نظرات

نشر اطراف

نشر اطراف

6 ساعت پیش

👌🏻👌🏻 یادآوری خیلی خوبی بود

0