یادداشت dream.m
1404/4/22
۳/۵ من آنقدر خوش شانس هستم که بواسطه هدیه گرفتن این کتاب، با کاداره آشنا بشم. طبق عادت، بعد مطالعه کتاب هم رفتم درمورد نویسنده و داستانش مطلب خوندم و سلیقه و هوش بالای هدیه دهنده رو بیشتر از پیش تحسین کردم. در ادامه میخوام چسناله کنم. لطفا اینو نخونید :) موقع خوندن داستان حسی شبیه کنده شدن پوست کنار ناخن رو تجربه میکردم. دردی وحشتناک که انگار تا ابد ادامه داره. و گریه کردم. اما نه برای ماریان و نه گروه دوستانش و نه هیچکس دیگه توی داستان. برای عشق گریه کردم که اینقدر بد فهمیده میشه و اینقدر دور از دسترسه. این رابطه عاطفی که با کتاب ها برقرار میکنم هم داره کار دستم میده. دلم میخواد بغلشون کنم و بگم میدونم چه دردی میکشی و آرزو میکنم اونا هم میتونستن همینکارو کنن.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.