یادداشت Habib

Habib

Habib

1403/8/7

        نویسنده به خوبی تونسته بود خواننده رو باخودش و سِیر داستان همراه کنه، با خوندن کتاب به اعماق تاریخ سفر میکنیم، به هزار سال پیش، تو کوچه پس کوچه ها و بازار های قم میون آدم هایی که هنوز خدا رو میون کار و زندگیشون گم نکردن، و آدم هایی که واقعا تشنه حقیقتن...
وقتی داستان رو می‌خونیم از تنهایی امام زمان (عج) دلمون به درد میاد و اشکمون جاری میشه، و قلبمون داد وا حسرتا سر میده که لیاقت دیدن و حتی داشتن نائب برای امام زمانمون رو نداریم
خوندن داستان رو توصیه میکنم برای کسی که نیاز به تلنگر کوچیکی داره که تو هرج و مرج و سرگرمیای دنیا یاد حق و حقیقت بیفتن...
قلم داستان ساده و روون بود و در عین حال صمیمیت و صداقت داشت
شاید تنها شکوه ای که میتونم از نویسنده بکنم این باشه که چرا اینقدر کم درمورد شیخ صدوق حرف زده بود! حیف این قلم و این موضوع و محتوا بود که خالی از تفکرات و عقاید مرد بزرگی مثل شیخ صدوق باشه،
حقیقتا دلم میخواست بیشتر با شخصیت شیخ صدوق آشنا بشم اما فقط یه آشنایی سطحی با ایشون پیدا کردم
از نکات مثبتی که در کتاب گفته شده بود میتونم به تقدس عشق و خانواده، خواستن علم برای خود علم، هموار نبودن راه حق و امکان انحراف از اون، شناخت اولویت ها در زندگی و زنده بودن یاد خدا و امام زمان در زندگی و تصمیم گیریهامون، احترام به والدین و رفتار خوش با دیگران اشاره کنم 
      
21

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.