یادداشت امیرحسین

                تجربه مدرنیته بین سالهای 1971 تا 1981 توسط نویسنده ای امریکایی به نام مارشال برمن نوشته شده است. شاید مهمترین نکته ی کتاب را بتوان در عنوان آن یافت که به واقع تجربه ای از مدرنیته را در قالب کلمات آورده است: هر آن چه سخت و استوار است دود می شود و به هوا میرود. مولف در طول کتاب آگاهانه در حال انتقال تجربه ای به مخاطبین است. تجربه ای از مدرنیته بواسطه درکی قرن نوزدهمی از آن. 
 کتاب با یک پیش فرض در مقدمه آغاز می شود. نویسنده معتقد است بر خلاف امروز (دهه هفتاد میلادی در قرن بیستم) که موافقان و مخالفان مدرنیته در دو سر طیف قرار دارند، در قرن نوزدهم اندیشمندان به تعبیر خود برمن می توانستند «به طور همزمان طرفدار پرشور و خصم زندگی مدرن باشند و در همین نوع تفکر سرچشمه قدرت خلاق»باشند. در واقع برمن نگاه قرن نوزدهمی به مدرنیته را به نگاه «پخ و ناقص» قرن بیستمی ترجیح میدهد و از این طریق وارد زیست و محیط زندگی اندیشمندان آن قرن می شود و به خصوص به توصیف مدرنیته ی پاریسی لندنی و پطرزپورگی می پردازد.
در سه فصل اول  کتاب از خلال سطور و حتی ناگفته های گوته در فاوست، مارکس در  مانیفست و اشعار بودلر مسئله مدرنیته را برای مخاطب به تجربه در می آورد. 
در فصل چهارم برمن وارد پطرزبورگ و روسیه می شود و تلاش می کند این جامعه را به عنوان مدرنیسم توسعه نیافته از خلال آثار پوشکین گوگول داستایوسکی ماندلشتام و... مورد واکاوی و تجربه قرار دهد. اما برخلاف فصول پیشین کتاب، این فصل به دلیل حشو و اطناب سرزندگی لازم را ندارد.
در نهایت نیز با تجربه شخصی و قرن بیستمی مولف امریکایی از مدرنیته مواجه می شویم یعنی نیویورک و توسعه ی بزرگراه ها در برابر بلوارها و خیابان ها که نوعی مدرنیزاسیون عاری از مدرنیته است.
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.