یادداشت مبارکه اکبرنیا

        کتاب زخم داوود را تمام کردم. آن هم روزی که خبر آتش‌بس در غزه همه جا پخش شده است. از لحاظ فرمی و تکنیکی ضعیف است. عادت کردن به زبان محاوره و تغییر مکرر زاویه‌دیدهایش سخت است اما محتوا به کمکتان می‌آید. محتوای غمگین و متاثرکننده‌‌اش گاهی آنقدر جذبتان می‌کند که متوجه‌ی گذر زمان و حتی اشک‌های روی گونه‌تان نمی‌شوید‌.
من از خواندنش پشیمان نیستم اما در چنین روزی یک خلا بزرگ در آن می‌بینم. نویسنده از ابتدا خواسته یا ناخواسته قهرمانی برایم نمی‌سازد. دفاع کردن کم‌رنگ است. کل کتاب پُر است از پذیرش و تحقیر و تهدید و تضعیف و فرار از هویت. سرنوشتی هم که شخصیت اصلی دچارش می‌شود را به عشق دخترش گره می‌زند. ورِ آمریکایی نویسنده خیلی رویش غالب است. اهل سازش است و اینکه همه خوبند فقط در موقعیت‌های بدی قرار گرفته‌اند. نمی‌توانم این بخش‌ها را هضم کنم. می‌خواهم کسی آن وسط پیدا شود و پدر سربازهای اسرائیلی را درآورد. مقاومت و عزت برایم پررنگ‌تر شود. مسلما هم چنین افرادی بودند و هستند اما امان از خیالِ خامِ صلح!


      
16

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.