یادداشت مریم
1403/5/26
2.8
2
داستان «صداها» دربارهی قدرت کلمات و ارزشمندی میراث مکتوب بشری است. قومی بیگانه به شهر محل سکونت راوی که دختری نوجوان و دو رگه است حمله میکنند. دختر در اصل یکی از کودکان حاصل این تجاوز است که تولههای محاصره نام گرفتهاند. مهاجمان خواندن و نوشتن را عملی شیطانی میشمارند، کتابها و کتابخانهها و معابد را از بین میبرند و زنان را خانهنشین میکنند. (رویه طالبان در پاکستان و افغانستان و پیشگویی دقیقی از حکومت اسلامی سال 2014 در عراق) ممر، دخترک راوی داستان بواسطهی قابلیتی که از اجداد مادریش به او ارث رسیده قادر است صدای خدایان را بشنود و پیامهایشان را از کتابها بخواند و به مردم منتقل کند. این کتاب داستان پایداری مردم انسول در برابر مهاجمان است. کتابی با تم «ارزش و قدرت کلمه» که با انبوهی از غلطهای نگارشی و محاورهای کردن نچسب دیالوگها چاپ شده. تقریبا هیچ صفحهای نیست که ایراد ویرایشی و تایپی نداشته باشد. از قرار هیچکس حتی محض تفنن کتاب را یکبار قبل از چاپ نخوانده. محض رضای خدای ابدی کلمات! «را» در جمله باید به مفعولش بچسبد و گذاشتن صدبارهاش بعد از فعل غلط است. «ارزانی» به معنای بخشیدن را نمیشود محاورهای کرد و نوشت ارزونی، معنایش زمین تا آسمان فرق میکند. افعالی نظیر«میدانند» با محاورهای شدن نمیشود «میدانن» و غیره. در کتابهای فانتزی غیر معاصر و غیرشهری کسی موهایش را با کش نمیبندد، نوار پارچهای یا روبان برای ترجمه استفاده میشود؛ کش و پلاستیک اصلا اختراع نشده. «خفهخون» در متن اصلی استفاده نمیشود آن «خفقان» است. و و و و و و و و ... *&^&&^&%$%&* >^< F%CK
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.