یادداشت زهرا دشتی
1403/4/22
3.8
58
زمین سوخته از روزهای قبل از حملهی عراق به ایران و شروع جنگ تحمیلی آغاز میشود. راوی، مردی که تا انتهای کتاب نه نامی از او میدانیم و نه حدود سن و سالش را، متعلق به خانوادهای نسبتا پرجمعیت در خوزستان است. شخصیتی نسبتا منفعل که بیشتر ناظر است تا کنشگر و در این نگاه ناظرانهی خود برای ما داستان محلهای که در آن ساکن است و چون مشتی که نمونه خروار باشد، نمونهای از مردمان خوزستان در چند ماهه جنگ را روایت میکند. داستان شخصیتهای زیادی دارد که کمابیش با داستانِ هر یک و نقشی که در این چند ماه روایت شده در رمان دارند آشنا میشویم. روایت ساده و تقریبا خطی است، هرچند گهگاه گریزی در حد یکی دو پاراگراف کوتاه به گذشته شخصیتهای فرعی زده میشود. شخصیتهایی که گاه با اسم و رسم مثل یوسف بیعار، میتی پاپتی و ... و گاه با نسبت خود با یکی دیگر از شخصیتهای فرعی معرفی میشوند و تا انتهای داستان نیز از نام آنها مطلع نمیشویم. مثلا خواهر گلابتون، شوهر گلابتون، پدر گلابتون و ... احمد محمود در مورد بعضی شخصیتها گاهی بارها و بارها یکی از ویژگیهای جسمی یا شخصیتی او را تا انتهای داستان بازگو میکنند، مثل این که انگشت کوچک محمد مکانیک که از بند دوم قطع شده است. راوی روزهای اول جنگ را همراه با خانواده بزرگ خود است، اما کم کم خانواده خود را راهی میکند اما به دلایلی که مشخص نیست خودش تا ماه ها بعد در شهر جنگ زده خود میماند و شاهد اثرات جنگ بر شهر خود است. ما به ندرت درگیر افکار و احساسات راوی میشویم و بیشتر مانند او به نظاره آنچه که رخ میدهد هستیم. این که افراد در شرایط بحرانی جنگ چطور وجوه متفاوتی از شخصیت خود را سفید یا سیاه رو میکنند. کتاب، داستانی ضد جنگ است اما برخلاف خیلی از داستانهای ضد جنگ، برای تقبیح جنگ به سیاهنمایی دفاع مقدس ایرانیها در جنگ هشت ساله نمیپردازد. بلکه با روایتی ناظر گونه و تقریبا بیتفسیر، هر آن چه جنگ از تباهی و نابودی بر سر سرزمینی میآورد را به تصویر میکشد. زبان روان محمود در این رمان، آن را تبدیل به اثری خوش خوان و گیرا کرده که میتوان بیآن که متوجه گذر زمان شد، یک نفس خواند و شاید تنها مانع یک جلسه خواندن آن حجم نه چندان کم کتاب یعنی حدود سیصد صفحهای آن باشد. این کتاب توسط انتشارات معین چاپ شده است.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.