یادداشت محمد خزائی

بر جاده های آبی سرخ: بر اساس زندگی میرمهنای دغابی (کتاب های اول، دوم، سوم)
        تقریبا تا انتهای کتاب دوم خواندم و طاقت نیاوردم ادامه دادن را از بس که همه چیز هی نچسب‌تر می‌شد.
شخصیت‌ها انگار کاریکاتورند، نمی‌شود با آن‌ها رابطه برقرار کرد. اتفاقات در موارد بسیاری فایده‌ای در جلو بردن روایت ندارند و کاملا دست نویسنده برای آنچه می‌خواهد بگوید روست.
نثر هم از شاعرانگی آتش بدون دود فقط ادایش به همراه دارد و در موارد کمی شاعرانگی نادر در کتاب به خوبی جا گرفته.
البته از عمده دلایلی که این کتاب به دلم ننشست؛ صراحت و منبر رفتن‌های نادر درباره وطن پرستی و ناسیونالیسم دربرابر اعراب خلیج فارس بود که هم نفس موضوع و هم روش گفتن کاملا کودکانه بود.
به هرحال من انتظاری بیش از این داشتم و نتوانستم این کتاب را تحمل کنم ولی امیدوارم افرادی بخوانند و دوست داشته باشند.
      
1

0

(0/1000)

نظرات

تا حدی می‌شه گفت سلیقه توی دوست‌داشتن یا نداشتن یه رمان تاثیر داره. ولی اجازه بدید با نظر شما موافق نباشم. مواردی که شما برشمردید از ضعف، من آن را نقاط قوت می‌بینم. شاید از سلقیه‌ی من و شما باشد. ولی کسی که آتش‌بدون دود به دلش نشسته، به احتمال زیاد از این رمان و سه دیدار و مردی در تبعید ابدی هم خوشش می‌آید.

0