یادداشت محمّد صالحی بابادی
داستان کتاب خمره توی یه روستا اتفاق میافته؛ جایی که یه خمره، مثل یه منبع آب شُرب برای مدرسهٔ روستا بهشمار میآد و با خراب شدن خمره، مدیر مدرسه به تکاپو میافته تا یه خمرهٔ نو برای مدرسه تهیه کنه؛ ولی ماجرا بهسادگی و راحت پیش نمیره. شاید الآن اینطور احساس بشه که با یه ماجرای خیلی ساده و حوصلهسربر طرف هستیم؛ ولی بهنظرم نویسنده توی پردازش و خلق یه تجربهٔ شیرین، خوب تلاش کرده و تونسته پیچشهای خاصّی توی این ماجرای به ظاهر ساده، وارد کنه. کتاب خمره توی نگاه من یه قصه با حال و هوای نوجوونه؛ ولی حتی اگه کتاب رو رسماً قصه یا داستان کودک و نوجوان بدونیم، لابهلای ماجراهای کتاب، پیامهایی وجود داره که برای مخاطب بزرگسال هم مفیده. اولین کتابیه که از آقای هوشنگ مرادی کرمانی میخونم و مشتاق شدم به خوندن بقیهٔ کتابهاشون؛ قلم نویسنده بهشدّت روون و صمیمی و خالی از پیچیدگیه. #حلقه_کتابخوانی_مبنا #تنها_کتاب_نخون #با_کتاب_قد_بکش #کتاب_خمره
6
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.