یادداشت معصومه السادات صدری
3 روز پیش
. «آلیس» آلیس را خانم توکلی معرفی کرد. وقتی یک متن برایشان فرستادم و گفتند:« من را یاد یک صحنه درآلیس انداخت، حتما بخوانش.!» این حتما بخوانش برای من، هفت ماه طول کشید تا کتاب را پیدا کنم. نمیدانستم آلیس کنج قفسه کتابخانهی یادگار امام انتظارم را میکشیده! من را ببخش آلیس. آلیس روایت سوگ است. داستان زمان ندارد یا من متوجه زمانش نشدم. آرام روایت میشودولی حس دارد. توصیف صحنهها گاهی لج درآر است. ولی متن موجز است و قوی. آلیس از دست دادن آدم های دوروبرش را روایت می کند. دوست پسر سابق، عمویش، همسرش، شوهر مارگارت دوستش و.. یک جایی می گوید:« من سه سال بعد از خودکشی عمو دنیا آمدم، مادربزرگ اول یک کتاب برایم نوشته بود:« تو نوری در تاریکی ما هستی». آلیس توضیح میدهد که باید چی کار میکردم اگر نمیخواستم نوری در تاریکی کسی باشم؟ من نخواستم که مرهم یک سوگ باشم ،بدون اینکه من خواسته باشم اتفاق افتاده است. یاد کسانی افتادم که بعد فوت کسی در خانواده برای زنده نگه داشتن یاد آن فرد، اسمش را روی بچههامیگذارند. انگار باهربار صدا کردن آن بچه یک غم زنده میشود. بگذریم. خلاصه که داستان کتاب خاص است و ترجمه هم خاص ترش کرده. یعنی قدمی برای دلچسب کردن داستان برنداشته. شاید هم خاصیت زبان آلمانی این است. نمیدانم. امتیاز ۳از۵ #کتابـخواندم #آلیس . .
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.