یادداشت
1402/10/8
بسم الله ابتدا از سبک کتاب شروع میکنم. کاملاً قائل به این هستم که برای زندگینامه نویسی یکی از بهترین سبکها مینیمال نویسی است. کتابِ شدن هم با تکیه بر چنین سبکی، بسیار زیبا به گوشههایی از زندگی دکتر علی شریعتی پرداخته است. شریعتی خوانی برایم از حدود ده سال پیش یا بیشتر شروع شد. بیشتر کتابهای دکتر را در آن زمان خواندم. گاهی پیش میآمد که دهها صفحه از کتاب را میخواندم و پیش میرفتم و وقتی به خودم میآمدم احساس میکردم هیچ چیز نفهمیدهام اما برایم مهم نبود چرا که میدانستم ناخودآگاه ذهنم از سخنان او انباشته خواهد شد و روزی به کارم خواهد آمد، بی آنکه بدانم. علی شریعتی همیشه برایم یک انسان مرموز و پیچیده، با انبوهی از دوست و دشمن بود. دشمنانی که ای بسا بسیاری از آنها آنقدر که باید از او نخوانده بودند و دوستانی که بعضاً به دنبال مصادره او بودند با راههایی خلاف مذهب... اما او، امروز بیش از روزهای دیگر برایم انسانی مذهبی به معنای اصیل اش است. کسی که دین و مذهب را با محمد (ص)، علی(ع)، فاطمه (س)، حسین (ع)، سجاد (ع) و زینب (س) به ما معرفی کرد. اما بیشک در این میان ذوب در علی (ع) بود. دوست ندارم زیاد درباره کتاب بگویم. هرچه که هست درباره شریعتی است و اگر ارزش بالایی برایم دارد بازهم به خاطر اوست. کشفِ او آنقدر برایم مهم است که دیگر به سبک و سیاق و نقد کتاب کاری ندارم. فقط همان که در ابتدای دیدگاهم نسبت به سبک کتاب گفتم بس است. امروز با خودم میگفتم که ای کاش به اندازه شریعتی، علی (ع) را دوست داشتم و ذوب در او بودم.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.