یادداشت گوهر قوامي
1404/4/22
کتابی جالب و غم انگیز و دوست داشتنی. از نام خلاقانه اما نامرتبط کتاب شروع کنیم. نامی که که با تغییر جای ویرگول می تونیم معنای متفاوت ازش برداشت کنیم. اماتقریبا هیچ کدوم از معانی برداشت شده پیوند خاصی با موضوع کتاب ندارند. بحث بعد موضوع کتابه که حرف های زیادی برای گفتن درباره ش وجود داره. ممکنه از اینجا به بعد نظر، اسپویل داستان رو داشته باشیم اگر نخوندید کتاب رو این نظر رو هم نخونید☺️ *زیبا* دختر نوجوانی که شاید نسبت به باقی نوجوان های در داستان ها و قصه ها متفاوت باشه اما حس همذات پنداری بخش عظیمی از نوجوانان رو در زندگی واقعی بر می انگیزه. دختری که در شرایط خانوادگی نامناسب به دنیا اومده و با معضلات عمیقی دست و پنجه نرم می کند. مادر معتاد که ازدواج مجدد انجام داده و پدر دیوانه..! ساختن جذابیت روایی برای گروه سنی نوجوان بنظر من کار سختیه. چون اولا نویسنده اگر اندیشه درستی داشته باشه و پرورش بچه ها براش مهم باشه قطعا خودسانسوری هایی درباره ی بعضی موضوعات خواهد داشت (مثلا در ژانر های عاشقانه) از طرفی جذابیت یک روایت رو خصوصا برای نوجوان که از سطح هیجان و احساس بالایی برخورداره یا روابط عاشقانه می سازه یا اتفاقات ترسناک و پر هیجان. اما این کتاب بنظر من از روش دیگه ای استفاده کرده برای جلب نظر مخاطبِ اصلیش یعنی نوجوان و بنظرم از پس قضیه خوب بر اومده. اون زاویه، درک و شناختِ احساسات و عواطف و تفکرات نوجوانه! وقتی زیبا رو توی این کتاب دنبال می کردی فقط یک نوجوان می دیدی با تمام ویژگی هاش یه جاهایی اشتباه می کنه، یه جاهایی احساساتی می شه، یه جاهایی عاشقه، یه جاهایی خجالت زده ست و... و لحن طناز نویسنده و دیالوگ های شیرینی که بین پدر و دختر بود به جذابیت داستان کمک می کرد. تمام داستان روایت یک روز زندگی پدر و دختره که البته اون روز تولد زیباست! یکی از کارهایی که نویسنده انجام داد که ذاتا کار خوبیه بنظرم خصوصا تو رمان نوجوان فصل بندی کتابه که اینجا اومد با بیان عنوان ماجرا ها رو تقسیم بندی کرد البته بعضی جاها این اتفاق به موقع انجام نشد و دقیقا وسط ماجرا داستان کات خورد و با عنوان جدید به ادامه ی ماجرا پرداختند. و تعداد کم صفحات این کتاب هم مزایایی داره هم معایبی از مزایاش اینه که تجربه ثابت کرده نسل جدید مایل به کش پیدا کردن داستان نیست (شاهد مثالش ×۲ کردن ویس ها..! من حتی شده بعضی وقت ها فیلم ها رو هم دور تند می بینم) اما از عیب های قضیه مبهم موندن بعضی از حواشی و شخصیت های داستانه! مثلا شخصیت آقابالام که خیلی بهش پرداخته نشده، یا شخصیت پدر که در انتهای کتاب نقشش پررنگ تر شده بود... پرداخت به جزئیات البته با دوری از اطناب از دیگر نقاط قوت کار بود(مثلا توصیف سبک خنده های خسرو) این توصیف میمیک صورت و یا بلندی صدا و حرکات اعضای بدن بنظرم از واجبات این کتاب بوده که به درستی اشاره می شد چون به هر حال یکی از مولفه های اصلی در شخصیت شناسی و روانشناسی بحث رفتاره! و اما *دردِدل* حلقه ی مفقود روابط خانوادگی! تلنگری مهم و جدی که در کتاب اشاره شد. زیبا که غم بزرگی بر دوش داشت اما پناهی و گوش شنوایی برای درد دل نداشت که مطمئنم خیلی از نوجوان هایی که این کتاب رو می خونند تو ذهنشون می گن منم همینطور زیبا! اما همین نکته ی به ظاهر کم اهمیت واقعا می تونه ضربه ای مهلک باشه بر پیکر شخصیت و آینده ی نوجوان. قدرت صحبت کردن و درد دل کردن و تفکر جمعی راجع به مسائل رو خصوصا در دوران نوجوانی که هنوز ذهن توانایی کامل حل مسئله رو نداره دست کم نگیرید. شرایط زندگی زیبا به گونه ای بود که خیلی جاها مادر بود نه دختر! و این بنظرم یک ویژگی بالقوه ست که در اکثر دختر ها وجود داره و در صورت لزوم نمایان می شه که ما در طی داستان چندین بار به این ویژگی و روحیه ی مادرانه و حمایت گر زیبا پی می بریم. پایان داستان قابل حدس بود و بنظرم دم دستی ترین پایانی که می شد برای داستان در نظر گرفت بدون کوچکترین غافلگیری. البته من ختم ماجرا رو در نقطه ای که آرزوی زیبا بود می پسندم اما سکانس آخر بنظرم می تونست فکر شده تر و خلاقانه تر اتفاق بیفته. و حرف ها که بسیار است.. اما حتما این کتاب رو بخونید بنظرم بسیار خواندنیه و خبر خوب برای کسایی که کتاب سختشونه این که با اقتباس از این کتاب فیلمی به تازگی ساخته شده
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.