یادداشت Saba

Saba

Saba

1404/5/9

        یادم میاد وقتی دوازده سیزده ساله بودم به پیشنهاد پدر گرامی ملکوت رو خوندم.توی اون سن یه ذره ترسیدم و هر چی فکر کردم نتونستم درکش کنم.
این بار هم به امید اینکه با گذشت شش سال شاید بهتر بتونم این کتاب رو درک کنم و بفهمم دوباره خوندمش.
آیا این دفعه تونستم کامل درکش کنم؟ خیر. و فهمیدم شاید دلیل جذابیت و خاص بودنش همینه که نمیشه هیچ تعبیر و نقد دقیقی ازش داشت.در واقع هر کس می‌تونه برداشت خودش رو از این اثر،شخصیت ها و مفهوم پشت داستان داشته باشه.
یه داستان در ژانر رئالیسم جادویی.دنیایی واقعی و اتفاقاتی فراتر از واقعیت.
وسط داستان یهو به خودم اومد و گفتم:«واااو عجب قلمی داره»
قلم روان،با انتخاب کلمات و تعبیرات ماهرانه و کاملا هنرمندانه.
شخصیت هایی با هویتی مبهم که باعث میشد با خودت فکر کنی دقیقا منظور نویسنده از پردازش این شخصیت چیه؟ این شخص نماد کیه؟ نماد شیطان یا دیگری نماد حضرت آدم؟
توصیفات و تشریحات بسیار به دل می نشست.اما ابهام جاری در تمام صفحات کتاب باعث میشد هیچ ایده قطعی درباره پایان و معنا و سرانجام اتفاقات نداشته باشم.
سعی میکردم شخصیت ها رو درک کنم.اما باز هم سخت بود.هر کدوم رازها و پیچیدگی ها و نقاط تاریک خودشون رو داشتن.
بی فایده ست اگه تلاش کنیم دلیل اتفاقات یا تصمیمات هر کاراکتر رو بفهمیم.با منطق تون این کتاب رو شروع نکنین چون اصلا هدف رسیدن به جواب منطقی نیست.با ذهنی باز و منعطف کتاب رو شروع کنین و انتظار هر چیزی رو داشته باشین.
آیا پیشنهاد میدم؟ بله به عنوان یه اثر قوی از نویسنده ای با مهارت حتما پیشنهادش میدم.
خوندنش یه تجربه متفاوته و خالی از لطف نیست.
      
24

7

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.