یادداشت 𝘞𝘪𝘭𝘭𝘪𝘢𝘮
1404/6/10

قاتل ، مقتول ، ملکه و دیوانه... حقیقتا اولش که این داستان رو شروع کردم فکر نمیکردم جالب باشه و ۵۰ صفحه اول هم خیلی گیرا نبود . بعد چند روز خودمو قانع کردم که ادامش رو بخونم. و عاشقش شدم. یه مخلوطی بود از وحشت و عاشقانه و فانتزی. هرچی میرفتم جلو دارک تر میشد و اشتیاق منم بیشتر. خیلی چیزا بهم یاد داد مثلا همین که : هیولا ها اینطوری به دنیا نمیان آدما اونا رو هیولا میکنن. و خیلی چیزای دیگه . چون در طول داستان تغییر شخصیت ها کاملا حس میشه. الان نمیدونم حس خوبی داشته باشم که سرگذشت ملکه قرمز رو میدونم یا ...🥲 به هرحال مطمئنم تا مدت ها داستانش توی قلبم میمونه
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.