یادداشت

سفر به ولایت عزرائیل
        آل احمد از این سفر هفده روزه به همراه همسرش سیمین دانشور، 20 صفحه یادداشت روزانه با خود به ایران می آورد که از آنها برای سخنرانی در محافل مختلف از جمله موسسه مطالعات و تحقیقات علوم اجتماعی دانشکده ادبیات دانشگاه تهران بهره میبرد. بخش عمده این یادداشت ها در 1341 دو سال پس از سفر، بعد بازنویسی جلال در یک ماهنامه منتشر میشود.
نخستین جملات جلال در پیش درآمد این سفرنامه طنینی بسیار شبیه نخستین جملاتش در "غربزدگی" دارد. در عنوانی که برای اثرش برگزیده حرف نهایی را زده است و اکنون تشریح میکند چرا چنین عنوانی برگزیده:
«ولایت» می گویم به دو معنی: اول اینکه حکومت یهود در آن سرزمین فلسطین، نوعی «ولایت» است و نه «دولت». حکومت اولیاء جدید بنی اسرائیل است بر ارض موعود نه حکومت ساکنان فلسطین بر فلسطین و نخستین تضاد ناشی از حضور حکومت اسرائیل، همین است… دوم ، به این معنی که سرزمین فعلی اسرائیل به هر صورت چیزی شبيه يك مملكت نيست . اگر از مملکت آن مفهومی را می توان داشت که ما داریم. چیزی شبیه قاره ای. ولایت اسرائیل يك وجب خاك است. چیزی در حدود ولایت ساوه. کمتر از هشت هزار ميل مربع. 

به این ترتیب آل حمد گزاره ای را نقد میکند که تا همین امروز محل مناقشه در حق مالکیت سرزمین فلسطین است: اسرائیل اولین دولت-ملت حاکم در سرزمین فلسطین نیست. رژیمی بدون قانون اساسی که بر سرزمین کوچکی حاکم شده. به این ترتیب جلال با کنار زدن حجاب اندیشه های چپ، تضاد نهادینه در موجودیت این رژیم را بیان میکند. در همین مقدمه کوتاه جلال سنگش را با رژیمی که بر اشغالگری بنا نهاده شده است وا میکند:
"اسرائیل تجسم خشن کفاره گناهانی است که هم در آن سالهای جنگ، فاشیستها ، در«داخو» و بوخن والد و دیگر داغگاهها مرتکب شدند. درست توجه کنید که گناهی است و غربی مرتکب شده است و من شرقی کفاره میدهم. و سرمایه ای است که غربی صادر می کند و من شرقی پایگاه میدهم. در این مورد نیز حرف و سخنها دارم و در این همه اگر راستش را بخواهیم، مسیحیت حجابی از اسرائیل میان خود و عالم اسلام کشیده است..."

در نخستین بخش کتاب با عنوان "آغاز یک جذبه" جلال توضیح میدهد که چگونه استبداد استالینی، روشنفکران چپ را به آنچه در کیبوتص ها شکل گرفته علاقمند میکند. او تعصب قومی اعراب در قرن های گذشته را نیز در پدید آمدن این گرایش دخیل میداند.
بخش عمده کتاب که مرور دریافت های جلال از سفرش است باز هم بر لایه بزک شده اسرائیل خراش میاندازد و جا و بیجا به تناقض های فراوان یا نقاب هایی که در این جماعت کوچ کرده از اروپا و روسیه میبیند اشاره میکند. در ملاقاتش با بازرس وزیر فرهنگ اسرائیل صراحت به خرج میدهد:
گفتم این باریكه خاك (فلسطین) را حسابی شلوغ کرده اید. خیال کرد به مسایل سیاسی اشاره میکنم و برخوردهاشان با اعراب و سردم نشست. اما حالیش کردم که غرضم چیز دیگری است. گفتم: جمعیت اسرائیل به نظر خیلی بیش از آن می آید که آمار می دهید. راهنما گفت: این بار سوم چهارم است که چنین نظری را میشنوم. ولی آخر چرا آمار غلط داده باشیم؟
گفتم: برای کاستن ترس اعراب.
راهنما و بازرس نگاهی به هم کردند. و زنم با پا از زیر میز اشاره داد که موضوع را برگرداندم . 

بخش دیگری که با عنوان "آغاز یک نفرت" در کتاب آمده نامه ای ساختگی است که مثلا یک دوست به جلال آل احمد نوشته اما در واقع گزارش دردناک جلال از وقایع منتهی به جنگ شش روزه و ماجراهای پس از آن است. این ترفند برای گریختن از چنگ سانسور ساواک به کار رفته بود اما ساواک حتی با این ترفند هم این مقاله را تاب نیاورد و هفته نامه ای که برای نخستین بار آن را چاپ کرده بود تعطیل شد. "آغاز یک نفرت" گزارش دست اولی است که فقط دو هفته بعد از جنگ شش روزه به قلم جلال جاری میشود. با لحنی سرشار از نفرت از قصاوت صهیونیست ها و آکنده از نقد به سیاست های غلط جمال عبدالناصر و دیگر رهبران کشورهای عربی حاضر در جنگ. جلال همه جا دست نظام سرمایه داری را در جنایات صهیونیست ها میبیند و همدستی بانکهای غربی در کشتار مردم فلسطین را برملا میکند:
"بیست سال است كه يك مشت زورگو به کمک سرمایه های بین المللی و به برکت سازمانهای تروریستی صهیون و «هاگانا» خاك فلسطین را اشغال کرده اند و يك ميليون ساکنان آنرا بیرون ریخته اند. بیست سال است که مرتب ذره ذره از خاك اعراب را تصرف میکنند. بیست سال است که سازمان ملل از آنها میخواهد که آوارگان فلسطین را بگذارند به وطنشان برگردند و آنها با گردن کلفتی رد می کنند. در عرض این مدت درست یازده مرتبه از طرف سازمان ملل محکوم شده‌اند."

<a href="mehrnews.com/x33Pyg">
متن کامل تر این یادداشت را در خبرگزاری مهر بخوانید</a>
      

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.