یادداشت ruka matriku

ruka matriku

ruka matriku

3 روز پیش

همان‌طور ک
        همان‌طور که از اسم کتاب پیدا است. این یک توصیه‌ی قلبی است نه توصیه‌ی علمی. پس گمان کنم بدانیم در ادامه با چه چیزی طرف هستیم.
این به این معنا نیست که توضیحات کتاب علمی نباشد. در واقع حتی شاید اکثر مفاهیم کتاب اثبات شده و معتبر باشند، اما این‌گونه نیست که نویسنده خواسته باشد آن‌ها را از جنبه علمی بررسی کند. مثل این می‌ماند که به جای اینکه بگوییم آب به خاطر دمای بالا به جوش آمده بگوییم آب به خاطر دردی که جهانیان به دوش می‌کشند در بی‌قراری و تلاطم است. 
اگر بخواهم صریح و خلاصه بگویم، این کتاب خلاصه‌ کوچکی از تعالیم بودا در رابطه با مواجه شدن با درد و رنج زندگی است و همین. اینکه چگونه با درد و رنج زندگی کنار بیاییم و آن‌ها را بپذیریم. حرف‌های بسیار تاثیرگذار و زیبایی در این مورد گفته شد که اگر واقعا به نویسنده دل بدهیم و روش‌هایش را به کار بگیریم، قطعا موثر و آرامش‌بخش خواهد بود. کتاب متن چندان روانی ندارد اما اگر کمی هنگام خواندنش تمرکزتان را حفظ کنید برایتان آسان خواهد بود. کتابی‌ است که بتوانید آن را با قلب خود به کار بگیرید و مشکلات را کمی راحت‌تر پشت سر بگذارید. در نهایت انتقاد‌ها هم سرجایشان منتظر هستند تا شنیده شوند. اما خوب است در مرحله اول در نظر داشته باشیم تمامی این‌ها نظر من است و بنده در جایگاه زیر سوال بردن مهارت و دانش نویسنده و تعالیم بودا و ذِن نیستم.

1_بعد از مدتی انگار تمام مطالب فقط تکرار مکررات است: از یک جایی به بعد متوجه می‌شوید که داخل یک چرخه از جملات همیشگی گیر‌ افتاده‌اید. جملاتی که اشتباه نیستند اما دل آدم را می‌زنند. جملاتی مانند نباید احساساتمان را سرکوب کنیم یا اینکه مشکلات را رها کنیم و سعی نکنیم چندان با آن‌ها به مبارزه بپردازیم. خواننده خسته می‌شود و گرچه در بطن این تکرار‌ها درس‌های جدیدی نهفته‌ است اما گاهی فقط این فکر در ذهن من جرقه می‌زد که پس کِی این فصل تمام می‌شود؟

۲_اسم‌های غریب بسیار: منظور من از اسم‌های غریب، اسم اشخاص نیست بلکه اسم هر احساس و هر روش در تعالیم این نویسنده است که هر کدام اسم‌های عجیبی دارند. مانند سامسارا و مارا و یاما و...و این اسم‌ها بد نیستند اما اگر توضیحات نویسنده که در باب این کلمات بوده است را در فصل بعدی فراموش کنید، ممکن است نتوانید به خوبی منظور نویسنده را بفهمید و دوباره باید به فصل قبل برگردید تا به یاد بیاورید معنای آن چه بود. پس پیشنهاد می‌کنم از قبل یک مداد و کاغذ در کنار خود داشته باشید تا معنای آن را بنویسید.

۳_روش‌هایی که شاید برای جهان مدرن امروز چندان کارا نباشند: به هر حال ما کتاب را می‌نویسیم تا آن را در اختیار دیگر مردم قرار دهیم. حالا آن مردم می‌توانند دانشمند، جامعه‌شناس یا فیلسوف باشند یا صرفا مردمانی عادی با زندگی روزمره و پر‌مشغله. در اواسط کتاب این احساس را داشتم که با وجود اینکه نویسنده تمام تلاشش را کرده بود تا این تعالیم را برای تمامی مردم قابل استفاده کند اما نتوانسته بود. از آموزش مدیتیشن گرفته تا تعریف خاطراتی از اساتید بودیسم، ولی درنهایت مردمان مضطرب این جامعه نمی‌توانند این چنین آرام و بی‌دغدغه از این روش‌ها استفاده کنند‌. در بسیاری از قسمت‌های کتاب بر این تاکید می‌شد که به جای اینکه سعی کنیم از شر مشکلات و درد‌هایمان خلاص شویم به آن‌ها خوب نگاه کنیم و بگذاریم اون احساس ما را در بربگیرد‌. بی‌راه نمی‌گوید اما آیا مردمان امروزی به راحتی از این کار برمی‌آیند؟ اینکه نخواهند از احساس بدی که دارند فرار کنند و مایل باشند آن را موشکافی کنند. اینکه در برابر مانعی که زندگی آن‌ها را دچار اختلال کرده کاملا آرام و خردمند بمانند و بگذارند آن مشکل درسی که می‌خواهد را به آن‌ها بدهد. صد البته ساده نیست وقتی یک خرس وحشی قصد جان‌مان را کرده ما به رنگ خز‌های آن دقت کنیم و بگوییم چه زیباست! چنین تسلطی به نظرم حاصل سال‌ها مدیتیشن و تربیت ذهن و نَفس است که برای مردمان عادی نمی‌تواند خیلی موثر و البته عقلانی واقع شود. 

اگر بخواهم نتیجه‌گیری‌ای داشته باشم، این است که این کتاب دارای جملات و مفاهیمی است که قلب را در برابر رنج‌های این دنیا نرم می‌کند و باعث می‌شود بخواهیم به پدیده‌های ترسناک اطراف خود به دید دیگری بنگریم اما شخصا نتوانستم به خوبی دل به نویسنده بدهم و از آن لذت ببرم. اما کتابی است که شاید در مواقعی که قلبم بی‌قراری می‌کند یکی از سرفصل‌های آن را انتخاب کنم و نوشته‌ها را مرور کنم. این کتاب می‌تواند برای کسانی که مشتاق دانستن عقایدی که به آن‌ها برای رو‌به‌رویی با مشکلات کمک می‌کند، جذاب باشد. 
      
22

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.